شروع به راه رفتن کردیم.
+ راستی دست گل چیشد پس؟جونگکوک_اونم باید هوسوک خودش بخره
+بسیار خوب
سکوت کردیم تا اینکه به میوه فروشی رسیدیم.
عالیه واقعا تاحالا کسی واسه کادو اشتی کنون نارنگی نخریده بود.جونگکوک یک سبد نارنگی خرید و اومد بیرون..بنظر یکم سنگین میرسید و به سختی داشت حملش میکرد.
+کمک میخوایچشم غره ای بهم رفت
جونگکوک_نخیر کنار وایسا.یکم که حملش کرد..سر جاش وایستاد قشنگ مشخص بود دیگه نا نداره.
جونگکوک_یه تاکسی بگیر تا بیاد همینجا نمیتونم بیشتر از این بگیرمش+بهت گفتم بزار کمک کنم.
گوشیمو از جیبم در اوردم
+بزار اول به هوسوک زنگ بزنم ببینم کجاست.شماره هوسوک رو گرفتم..سریع جواب داد.
+سلام..کجایی؟هوسوک_سلام..نارنگی خریدین؟
+آره سریع بگو کجایی
هوسوک_من تو خیابون....روبه روی مغازه....هستم
(پ.ن:بچها خودتون یه اسم واسشون در نظر بگیرید😁)+باشه..داریم میایم
گوشی رو قطع کردم و تاکسی گرفتم.آدرس جایی که هوسوک بود رو دادم
زیاد طول نکشید و سریع رسیدیم انگار مسیرش زیاد دور نبود.. یه مغازه اکسسوری و جواهر فروشی بود.ما پیاده نشدیم بجاش به هوسوک اشاره کردم تا سوار بشه.
در ماشین و باز کرد و سوار شد..بهش نگاهی انداختم..انگار چیزی نخریده بود.جونگکوک جلو نشسته بود.برگشت و به ما که عقب نشسته بودیم نگاه کرد.
جونگکوک_چیزی نخریدی؟هوسوک_چرا خریدم
حونگکوک_ببینمش
هوسوک_بعدا نشون میدم..فعلا نمیشه
وسط بحثشون پریدم
+خوب، العان میخواید کجا برید؟جونگکوک_باید بریم روبان و دست گل بخریم
+روبان واسه چی؟
جونگکوک_دور این سبد ببندیم دیگه..حداقل یکم شبیه هدیه بشه
+باشه.
راننده تاکسی با اخم به جلو خیره شده بود..فکر کنم اینقدر صحبت کردیم که دوست داره پرتمون کنه پایین.
چه میشه کرد.جلوی یک گلفروشی توقف کردیم
پیش دستی کردم و کرایه رو حساب کردم و از ماشین پیاده شدیم.خوب بریم واسه دست گل.
بعد کلی گشتن وسط گل ها بلاخره به دست گل مینیمال خوشگل چشم جونگکوک رو گرفت و هوسوک هم همون رو خرید.
بلاخره از گل فروشی بیرون اومدیم..اینقدر گشته بودیم که دیگه ظهر شده بود.
YOU ARE READING
𝙉𝙚𝙬 𝙎𝙩𝙪𝙙𝙚𝙣𝙩ⱽᵏᵒᵒᵏ
Romanceɴᴇᴡ sᴛᴜᴅᴇɴᴛ [چی میشه اگه با ورود یه دانش آموز جدید به مدرسه یه اکیپ چند ساله از هم بپاشه؟] . . . Genre:school life-romance-sports-littile fake chat-comedy-drama couple:vkook-sope-namjin