تقریبا آخرای تایم کلاسی بود و آقای کانگ داشت یک سره راجب میان ترم صحبت میکرد و راجب نحوه امتحان گرفتن خودش و نمره دهیش سخنرانی میکرد.کلاس کلی انرژی ازم گرفته بود مخصوصا اینکه نگاه دختر وونیونگ نام همش روم بود و انگار با دوستش همش راجب من پچ پچ میکردن کلافم کرده بود.
فقط منتظر صدای زنگ بودم تا با سرعت به کتابخونه پناه ببرم.
خوشبختانه یکم بعد از این آرزو زنگ به صدا در اومد، خسته از جام بلند شدم و بدون توجه به بچها و جو کلاس از کلاس خارج شدم.فضای نسبتا تاریک و ساکت کتابخونه بهم آرامش میداد. کتابم رو باز کردم و تلاش کردم روی مطلبی که میخام بخونم تمرکز کنم.
این مطالب زیاد برای من سخت نبودن.البته احتمالا نصف دلیلش بخاطر این بود که من تا قبل از این داشتم تو بهترین مدرسه سئول درس میخوندم.با یاد آوری اتفاقاتی که توی همین چند وقت اخیر افتاده اخمامو توی هم کشیدم.سرم رو چند باری تکون دادن تا از این فکر خلاص بشم.
همینکه دوباره خواستم روی درسم تمرکز کنم متوجه وونیونگ شدم که روی صندلی روبه روم نشست.
قبل از اینکه واکنشی نشون بدم شروع به حرف زدن کرد.وونیونگ_ببخشید که مزاحمت میشم اوپا، میخواستم بدونم میتونی این مبحث رو برام توضیخ بدی؟
پوفی کشیدم و سعی کردم زیاد توی پرش نزنم
+ببخشید وونیوگ شی العان یکم بی حوصلم.احتمالا کسای دیگه ای هستن که بتونن کمکت کنن
ناراحت لپش رو باد کرد
وونیونگ_اخه شما بالا ترین نمره رو گرفته بودی+العان واقعا نمیتونم
باز دوباره ناراحت جواب داد_باشه پس،متاسفم که وقتتو گرفتم
و سریع از جاش بلند شد و رفت.دستمو روی صورتم کشیدم و چشمامو محکم روی هم فشار دادم،واقعا امیدوارم امروز بخیر بگذره!
بعد از کمی درس خوندن توی کتابخونه تصمیم گرفتم قبل از به صدا در اومدن زنگ به کلاس برگردم.
همینکه از کتابخونه بیرون اومدم یک دختر کیوت با موهایی به رنگ صورتی سمتم اومد.با خجالت خودش رو بهم رسوند و لپاش یکم سرخ و سفید میشد.دقیقا میدونم وقتی یه دختر با این حالت سمتم میاد بعدش میخاد چه اتفاقی بیفته.
_ببخشید اوپا من میتونم باهاتون صحبت کنم؟
+متاسفم العان وقت ندارم باید برم سر کلاسم
یکم لب هاش رو بهم فشار داد و بعد سریع از تو کیفش کاغذی در آورد.
_پس میشه هروقت وقت کردید اینو بخونید؟برای اینکه ازش خلاص بشم سرمو به نشانه تایید تکون دادم.
خوشحال لبخندی زد و نامه رو تو دستم گذاشت و سریع فرار کرد.
میخواستم نامه رو بندازم سطل اشغال ولی دلم براش سوخت و پشیمون شدم، توی جیبم انداختمش تا بعدا بخونمش هرچند که خودم میدونستم محتواش چیه.

KAMU SEDANG MEMBACA
𝙉𝙚𝙬 𝙎𝙩𝙪𝙙𝙚𝙣𝙩ⱽᵏᵒᵒᵏ
Romansaɴᴇᴡ sᴛᴜᴅᴇɴᴛ [چی میشه اگه با ورود یه دانش آموز جدید به مدرسه یه اکیپ چند ساله از هم بپاشه؟] . . . Genre:school life-romance-sports-littile fake chat-comedy-drama couple:vkook-sope-namjin