part♡1

3K 226 13
                                    

پیراهن سفید مدرسه یکم چروکه ولی نه اونقدر که تابلو باشه کراواتم یکم شل شده چون از اول هفته قبلی که بستمش دیگه بازش نکردم تا دوباره ببندم ولی اونقدراهم بهش اهمیت نمیدم.دستام رو یکم خیس کردم و روی موهام کشیدم تا یکم از حالت ژولیده خارج بشن. تلاش کردم هرچقدر که در توانم هست به ظاهرم برسم ولی خوب توانم همینقد در آخر مثل همیشه مقداری ژولیده توی مدرسه حاظر شدم.

تقریبا دو هفته از شروع شدن سال آخر دبیرستانم میگذره و اکیپ ما شلوغ ترین اکیپ توی مدرسه رو تشکیل میده البته خودم نه. من بی حاشیه ترین فرد اکیپ محسوب میشم اینقدر زیاد که بعضی وقتا بچه های مدرسه اصلا نمیدونن منم عضو این اکیپ محسوب میشم.

  ما تقریبا از اول راهنمایی باهم دیگه دوستیم.
شلوغ ترین و مشهور ترین عضو اکیپ جیمین البته که لایقشه مهربون و خوشگله و صد البته پر انرژی و خون گرمه . یکم بخاطر پر حرفی و اجتماعی بودنش بهش حسودیم میشه، نه اینکه خجالتی باشم ها فقط یکم کم حرفم و نمیتونم خیلی اجتماعی باشم.

بعد از اون به ترتیب یونگی ، هوسوک ، بکهیون،جنی،وونیونگ.
با اینکه حیاط مدرسه خیلی بزرگ بود ولی بازم اینقدر شلوغ بود که جای سوزن انداختن هم نبود. هوا خیلی متعادل و خوب بود و لای موهای بهم ریختم یک باد ملایم و آروم می وزید حیفی که باید این هوای دوست داشتنی رو ول کنم و برم درس بخونم .

میخواستم سریع به سمت کتابخونه برم که بچه ها رو_بجز جیمین و یونگی_  دیدم که توی کافه دور میز نشستن، بیخیال درس خوندن شدم و  با لبخند به سمتشون رفتم .اینقد گرم صحبت کردن بودن که اصلا نفهمیدن پیششون نشستم.

وونیونگ تو جاش یکم جا به جا شد و با خنده گفت _من پیجشو از قبلا دارم اتفاقا.

بکهیون دهنشو کج کرد و لب زد _خودمون میدونستیم داری، آخه پسر خوشگلیم تو این مملکت هست که از زیر دست تو در بره

جنی_ایموشنال دمج

با این حرف جنی پقی زدم زیر خنده.
مثل اینکه متوجه حضورم شدن. برگشتن متعجب نگام کردن.
وسط خندیدنم خودمو جمع کردم وسلام کوتاهی کردم.

هوسوک_تو چرا مثل جن پشت ادم ظاهر میشی

دور تا دور میز نگاهی انداختم تا یه جای خالی پیدا کنم. صندلی خالی ای کنار جنی دیدم

+ببخشید دیگه اومدم سلام کنم صداتون رو شنیدم خندم گرفت یادم رفت اعلام حضور کنم، راجب چی حرف میزنین؟

جنی خودش رو روی میز خم کرد _برو یه پاکت پفیلا سفارش بده بیا بشین تا بت بگم

سمت جنی رفتم و صندلی رو عقب کشیدم همینکه میخواستم بشینم کنار جنی یکی با شدت خودش رو به طرفموم پرتاب کرد.

جیمین با جیغ جیغ وارد شد_  نمیتونم دیگه منتظر بمونم تا این دانش آموز جدیدو تو مدرسه ببینم

𝙉𝙚𝙬 𝙎𝙩𝙪𝙙𝙚𝙣𝙩ⱽᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now