𝙉𝙚𝙬 𝙎𝙩𝙪𝙙𝙚𝙣𝙩ⱽᵏᵒᵒᵏ

part♡40

با سر و صدا و جیغ جیغای جیمین به زور پلک های به هم چسبیدمو باز کردم. به معنای واقعی کوفته شده بودم‌.

اصلا نمیدونستم خوابیدن روی مبل میتونه همچین بلایی به سر ادم بیاره تما رگ دست و گردنم گرفته بود.

از جام با بدبختی بلند شدم و نشستم و وقعی به زور چشمامو باز کردم تازه متوجه شدم جیغ های جیمین به چه دلیله انگار یه تانکر اب روش خالی شده بود و همینحوری تو اتاق میدوید و تازه متوجه تهیونگ لخت پشت سرش شدم که یک تشتک کوچیک تو دستش بود.

با دیدن تهیونگ با بالا تنه لخت خواب سرم پرید و چشمایی که به زور باز نگهشون داشته بودم تبدیل به دوتا گردو شدن.

همینجوری که دهانم باز مونده بود جیمین به طرفم اومد و خودشو تو بغلم پرت کرد.

همینکه خواستم تکون بخورم تهیونگ خودشو بهمون رسوند و تمام اب داخلش رو روش سرمون خالی کرد.

جیمین دوباره با صدای نازک جیغی کشید که محکم حلش دادم و از خودم دورش کردم با اینکارم از روی پام پایین افتاد و کنار مبل پخش شد.

سرتاپام خیس شده بود و واقعا عصبانی بودم.
+دارین چیکار میکنین؟

تهیوتگ_همش تقصیر جیمین اون اول شروع کرد.

جیمین_میخواستم شوخی کنم.

تهیونگ_کل لباسامو خیس اب کردی
تهیونگ_اینم تلافیش بود دیگه

و دستش رو به کمرش زد.
جیمین از روی زمین بلند شد

جیمین_من فقط یه لیوان اب روت ریختم تو که من پاره کردی
اینقدر اب روم ریختی.

به من اشاره کرد
جیمین_تازه ببین جونگکوکم خیس کردی

تهیونگ حق به جانب گفت
تهیونگ_خواستی نپری بغلش

با لباسای خیس از جام بلند شدم. علاوه بر من مبل هم کاملا خیس شده بود

+خیلی خب دیگه کافیه

نمیتونستم درست به تهیونگ نگاه کنم‌. همش بخاطر بالا تنه لختش بود میترسیدم صورتم قرمز بشه و لو برم.

+ت..توهم برم لباستو بپوش اینقدر مثل میمون اینور و اونور نپر

جیمین سریع خودش رو به تهیونگ رسوند و دستشو دور کمرش انداخت

جیمین_واقعا برات متاسفم به همچین اندامی میگی میمون

تهیونگ پشت چشمی برام نازک کرد
تهیونگ_بابا این همش حسودیش میشه

متقابلا براش پشت چشمی نازک کردم
+به چیش حسودیم بشه مبارک صاحبش

گوه زیادی خوردم خیلیم حسودیم میشه

جیمین از تهیونگ جدا شد و دستش رو یه حالت خاک تو سرت تکون داد.

جیمین_خاک بر سرت که با سینگلیت داری این نعمت خدا رو حروم میکنی(اشاره به اندام تهیونگ)