part♡31

799 98 20
                                    


اون پسر خوبیه..گاهی اوقات از اینکه همش بهش حسودیم میشه عذاب وجدان میگیرم.

لبخندی زدم و یکی از پاکت های چیپس توی دستش رو ازش گرفتم.

+راستی خودت چی
+میخوای والیبال ادامه بدی.

کنارم نشست.
تهیونگ_نه.

تهیونگ_میرم تو شرکت کار میکنم‌و العانم گاهی اوقات ور دست داداشم کار میکنم.

+خوبه

تهیونگ_چی

+اینکه حداقل یه برنامه ای برای ایندت داری

تهیونگ_اینقدر اینجوری غمگین بهم خیره نشو

+من غمگین نیستم

با لحن لجبازی جوابمو داد
تهیونگ_هستی

+از کجا میدونی؟

تهیونگ_وقتی از یه چیزی ناراحت میشی قیافت اویزون و با نمک میشه...چشماتم ناخوداگاه عین بچه گربه درشت میشه

تو جام نیمخیز شدم و موهاش رو گرفتم
+بهتر فقط درستو بدی اقای معلم بعدا راجب قیافه بانمک من بحث میکنیم.

تهیونگ_اگه همینجوری به کشیدن موهام ادامه بدیم بعدا باید راجب کله کچل من بحث کنیم.

+خوب چه بهتر

با درد مچ دستم رو گرفت تا دست از کشیدن موهاش بردارم.
واقعا از وضعیت پیش اومده خندم گرفته بود.

بلاخره کوتاه اومدم و موهاش و ول کردم. همینکه ولش کردم نفش عمیقی کشید و دستش رو روی زمینه سرش کشید. فکر کنم زمینه سرش درد گرفته بود.

تهیونگ_حتی زمینه سرمم درد گرفت فکر کنم ریشه موهام شل شدن اگه موهام شروع به ریختن کردن باید موهاتو بهم بدی.

یدونه چیپش بزداشتم و سمتش گرفتم
+بیا چیپش بخور غصه نخور

خواست چیپسو از دستم بگیره که در اتاقش باز شد و چشممون به جمال جین روشن شد.

جین_اوه هی میگم چرا اینقدر از اتاقت داره سر و صدا میاد

بهم نگاه کرد.
جین_سلام. جونگکوک؟

+سلام

تهیونگ_کی اومدی؟

جین_همین العان.

تهیونگ_متوجه نشدم.

جین_بله دیگه سرت گرم ایشون بود
بعد به من اشاره کرد.

لبخند زورکی زدم
+تهیونگ داشت داخل درسا بهم کمک میکرد.

نگاه معنا داری یه تهیونگ انداخت
جین_اها

با لبخند خسته نباشیدی گفت و در رو بست
تهیونگ_شت فکر کنم فهمید

+چیو؟

تهیونگ_هیچی ولش کن..بعضی وقتا بلند حرف میزنم یهو

.........

کیفم رو روی کولم انداختم

𝙉𝙚𝙬 𝙎𝙩𝙪𝙙𝙚𝙣𝙩ⱽᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now