"از اینجوری بودن متنفرم!"
"از اینجوری بودن متنفرم!"
"از اینجوری بودن متنفرم!"
" چه جوری بودن بکهیون؟"
یکی مابین هیاهوی داخل سرش با آرامش ازش پرسید و سوپریم جوون حس کرد همهی صداها برای چند لحظه خاموش شدن. از چی متنفر بود؟ از این واقعیت که یه سوپریمه؟ یا اینکه با وجود سوپریم بودن هنوز هم یه امگای آسیبپذیر درونش داره؟ شاید هم باید رک و راست با خودش روبهرو میشد و میگفت: "از بکهیون بودن متنفره."
و همین نقطه ضعفش بود. همین تنفر. اینکه انقدر درگیر پسزدن خودش شده بود که حتی فراموش کرده بود واقعا چه شکلیه و چه قابلیتهایی داره. شاید اگه فراموش نکرده بود الان تو این دردسر نیفتاده بود. ولی برای پشیمونی الان وقت مناسبی نبود. الان لیوان بلوری از دستش افتاده بود و شکسته بود. فقط باید حواسش رو جمع میکرد تا پاش روی شیشهخردهها نره.
سعی کرد صاف بایسته. سعی کرد عطر ترسش رو خفه کنه. سعی کرد نلرزه. ولی مگه میشد؟
چانیول طوری خوشحال و هیجانزده بهنظر میرسید که انگار بختآزمایی برنده شده. عطرش عین یه پیله دور بدن لرزون امگا پیچیده بود و حصارش شده بود. و خودش... اون مرد هیچکاری نکرده بود. فقط یکبار دورش چرخیده بود و بعد جلوش ایستاده بود و خیره شده بود بهش. فضای دورشون هنوز هم اونقدرها روشن نبود ولی بکهیون میتونست با همون نور کم هم نیشخند پرافتخار چانیول رو ببینه. مرد جلوش فقط داشت تماشاش میکرد. عین یه شکارچی که با ذوق به طعمهی تو تلهافتاده خیره میشه. و بکهیون کل این مدت سعی کرده بود با اون آلفای جهنمی فقط چشم تو چشم نشه. انگار فرار از چشمهای چانیول واقعیت رو هم فراری میداد.
با حرکت پاهای چانیول تقریبا از جا پرید و نگاهش از زمین به سمت بالا کشیده شد. ناخواسته برای چند ثانیه بههم خیره شدن و بعد شکارچی جلوش تکخند زد.
-فکر کنم به اون مرحلهای رسیدیم که الان داری تو سرت به خودت میگی "خدای من این چه حماقتی بود کردم!".
آلفای قدبلند با یهکم خمشدن برای قرار گرفتن صورتهاشون جلوی هم زمزمه کرد و بعد گردنش رو کج کرد.
-شایدم پسر شجاعمون اهل پشیمونی نیست. کی میدونه؟
بکهیون چیزی نگفت و فقط بیاراده یه قدم عقب کشید. فرومونهای سلطهگر اون آلفای لعنتی داشتن خفهاش میکردن.
-بدش من.
کف دست چانیول بالا اومد و بکهیون بعد از گرفتن نگاهش از لبخند تهوعآور مرد جلوش گوشی رو بالا آورد و اجازه داد اون وسیلهی کوفتی از بین انگشتهای عرقکردهاش سر بخوره و به دست صاحبش منتقل بشه.
![](https://img.wattpad.com/cover/318126456-288-k796910.jpg)
YOU ARE READING
•• Supreme ••
Fanfictionآلفاها همیشه نژاد برتر بودن. این یه اصل بود. همه این رو میدونستن. اما اگه این جایگاه همیشگی توسط یه نژاد دیگه تکون بخوره دنیا چه شکلی میشه؟ ♟ • فیکشن : #Supreme ♟ • کاپلها : چانبک.ویکوک.کایسو ♟ • ژانر: امگاورس. درام. رمنس ♟ • محدودیت سنی : 🔞...