🚫خواهش میکنم حرفام آخر چپتر رو بخونید🚫
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
-این دیگه کدوم خریه؟
از جا پرید و همینطور که چشمهاش نیمهباز بودن با گیجی به اطراف نگاه کرد. مغزش قصد اینکه به این زودی باهاش همکاری کنه رو نداشت و تقریبا نیم دقیقه طول کشید تا بتونه متوجه بشه کسی که با یه حالت برزخی جلوی تخت ایستاده و زل زده بهش کیه. یه آه از بین لبهاش آزاد شد و کلافه به صورتش دست کشید و بعد چرخید تا مطمئن بشه که پسری که روی مبل کنار تخت خواب بود هنوزم خوابه. و خوشبختانه مهمون بدحالش حتی با وجود اون صدای داد بلند هم بیدار نشده بود.
-صدات رو بیار پایین!
قبل از اینکه جونگکوک بخواد دوباره فریاد بکشه با قاطعیت از لای دندونهاش بهش توپید و بعد رکابی خودش رو که پایین تخت افتاده بود برداشت و تنش کرد.
-باهاش خوابیدی؟
داشت تقریبا از روی تخت بلند میشد که جونگکوک با حرص خالص پرسید و متوقفش کرد. نگاهشون به هم گره خورد. این سوال انقدر کفریش کرده بود که اگه حالش رو داشت همین الان پس گردن این بچهی احمق رو میگرفت و از اینجا پرتش میکرد بیرون.
-حتی اگه خوابیده باشم هم به تو ربطی نداره. پس مراقب حرفزدنت باش و دوباره میگم صدای...کوفتیت رو... بیار پایین!
جملهی آخر رو شمردهشمرده و عصبی گفت و از جا بلند شد. جونگکوک حالا داشت به سوپریم بیگناه روی مبل چشمغره میرفت و عطرش یهکم حالت تلخی داشت. با قدمهای آروم بیتوجه به اون پسر رفت سمت سرویس بهداشتی تا بتونه با شستن صورتش یهکم خواب رو از سر خودش بپرونه. اگه جونگکوک پیداش نمیشد احتمالا بعید بود تا چند ساعت دیگه هم بخواد بیدار بشه ولی با وجود اون پسر عصبانی و کنجکاو بعید بود بتونه برگرده تو جاش.
وقتی از سرویس بهداشتی بیرون اومد درجا چشمهاش درشت شدن. جونگکوک روی سوپریمی که روی مبل خواب بود خم شده بود و داشت عین یه کیس آزمایشگاهی براندازش میکرد.
-به نفعته که بیدار نشه!
با عصبانیت به امگا توپید و جونگکوک سریع سرجا صاف شد و با لبهای آویزون نگاهش کرد.
-نمیخوای بگی اینجا چیکار میکنه؟
-کمک نیاز داره پس اینجاست!
خشک گفت و با قدمهای آروم رفت سمت کتری برقیش تا روشنش کنه.
-چه کمکی؟ اینکه صحیح و سالمه! از منم سالمتره!
جونگکوک که حالا دنبالش راه افتاده بود عین یه بچه نق زد.
اخم کرد و چرخید.
-از کی تا حالا شعورت در حد این شده که فقط کسی که فیزیکی آسیب دیده کمک میخواد؟
امگای نارگیلی با این حرف معذب نگاهش کرد و بعد نگاهش به زمین منتقل شد.
ESTÁS LEYENDO
•• Supreme ••
Fanfictionآلفاها همیشه نژاد برتر بودن. این یه اصل بود. همه این رو میدونستن. اما اگه این جایگاه همیشگی توسط یه نژاد دیگه تکون بخوره دنیا چه شکلی میشه؟ ♟ • فیکشن : #Supreme ♟ • کاپلها : چانبک.ویکوک.کایسو ♟ • ژانر: امگاورس. درام. رمنس ♟ • محدودیت سنی : 🔞...
