صندلی جلوش با جابهجاشدن پاش جیرجیر خفهای کرد و روی زمین یهکم به سمت جلو سر خورد. ولی حتی این صدا و حرکت تهدیدآمیز هم باعث نشد نگاه آلفای جوون از بند انگشتهای پارهشدهاش جدا بشه. خیره به دستش چندبار مشتش رو باز و بسته کرد و بعد یه نفس عمیق کشید. نگاهش بالاخره بالا اومد. پسر جوونی که روی صندلی روبهروییش نشسته بود داشت سنگین نفس میکشید و خونی که از شکافتگی بالای ابروش شره کرده بود تقریبا حتی سفیدی چشمش رو قرمز کرده بود. ولی مرد جوون با لجاجت سعی داشت چشمش رو باز نگه داره و به خیره موندن بهش ادامه بده. میدونست این رفتار بهخاطر شناختیه که اون پسر ازش داره. محض رضای خدا چند سالی میشد که داشتن با هم کار میکردن و هرکس باهاش کار کرده بود میدونست هشتاد درصد قضاوت تهیونگ از حدسزدن افکار طرف مقابل میاد و تو این موقعیت هر نشونهای از ضعف یا شرمندگی یه چراغ قرمز بزرگ رو تو سر تهیونگ روشن میکرد و عاقلانه نبود.
-دارم خسته میشم جوهو...
زیر لب گفت و دوباره مشتش رو باز و بسته کرد.
-شرمنده نیستی که رئیست رو با این وضع پاش اینطوری معطل خودت کردی؟
با آرامش سوال کرد و دستش رو جلو برد و با نوک انگشت چندتا طره موی خونی رو از پیشونی زخمی پسر کنار زد.
-اونی که معطلت کرده خودتی رئیس.
پسر جوون خیره تو چشمهاش با لبخند گفت و تهیونگ آروم خندید و بعد بدون مکث مشت بعدی رو دقیقا روی ردیف دندونهای مشخصشدهی پسر روی صندلی فرود آورد. افراد دورشون معذب و نگران شروع به تکونخوردن کردن، ولی هیچکس برای متوقفکردن تهیونگ جلو نیومد.
-میخندی حرومزاده؟
حالا انگشتهای خودش هم خونی شده بود و داشتن تیر میکشیدن. اون اونقدرها آدم فیزیکیای نبود. حتی اگه میخواست هم با این وضعیت پاش نمیتونست باشه.
-چیکار کنم پس رئیس؟
جوهو خون تو دهنش رو تف کرد و نگاهش کرد.
-سه ساعته داریم بحث میکنیم. هزاربار بهت گفتم کار من نبوده. ولی گوش نمیدی. دیگه چیکار کنم؟
تهیونگ با عصبانیت نفس گرفت و با حرص صندلی خودش رو پرت کرد سمت دیگه و یقهی پسر جوونتر رو گرفت. صورتهاشون حالا فقط چند سانت بیفایده فاصله داشت.
-دهنت رو باز کن و یه چیزی بگو که باورم بشه!
کلافه از لای دندونهاش تو صورت جوهو زمزمه کرد و فشار انگشتهاش دور یقهی پسر سفتتر شدن.
-من بهخاطر توی حرومی سه تا سوپریم از دست دادم. میفهمی یعنی چی؟
جوهو با حالتی که درموندگی توش واضح بود بازم هیستریک خندید.
YOU ARE READING
•• Supreme ••
Fanfictionآلفاها همیشه نژاد برتر بودن. این یه اصل بود. همه این رو میدونستن. اما اگه این جایگاه همیشگی توسط یه نژاد دیگه تکون بخوره دنیا چه شکلی میشه؟ ♟ • فیکشن : #Supreme ♟ • کاپلها : چانبک.ویکوک.کایسو ♟ • ژانر: امگاورس. درام. رمنس ♟ • محدودیت سنی : 🔞...