صدای برخورد قطرات بارون به سقف شیروونی فلزی گاراژ رو میشد خیلی راحت شنید. با اینکه سقف با زمین فاصلهی قابل توجهی داشت ولی بارون انقدری شدید شده بود که صداش برای افرادی که وسط محوطهی بزرگ دور هم نشسته بودن یه مزاحمت جزئی ایجاد کنه.
آلفایی که روی یه مبل تکنفره نشسته بود و با عقب دادن سرش زل زده بود به سقف بعد از تقریبا یه دقیقه سکوت بالاخره دوباره نگاهش رو به افراد دورش منتقل کرد و به حرف اومد.
-میگید چیکار کنیم؟ من سر تا پا گوشم. ولی شما مدام نق میزنید و هیچکس هیچ راه حلی ارائه نمیده. نکنه میون شماها فقط من بین دوتا گوشهام مغز هست؟
لحنش واقعا پر از کنایه و به وضوح نیشدار بود. جملاتی که به زبون آورد جمع دورش رو معذب کرد و افرادش نگاههای نگران با همدیگه رد و بدل کردن.
-اول از هر چیزی بودجه میخوایم. وضعیت مالی گروه اصلا جالب نیست رئیس.
بعد از یه دقیقه دیگه سکوت بالاخره هانی طبق معمول اولین کسی شد که جرأت کرد چیزی بگه و تهیونگ گردن کج کرد تا دختر جوون رو که با فاصلهی کمی ازش نزدیک بشکهی فلزیای که از توش شعلههای گرم آتیش به سمت بالا میرفتن نشسته بود ببینه و بعد تکخند زد.
-فکر میکنی خبر ندارم؟
-همچین حرفی نزدم.
هانی با لحنی که عین خودش خشک و جدی بود گفت و یهکم صافتر شد.
-تا وقتی پول نداشته باشیم هیچ کار دیگهای ازمون بر نمیاد. باید اول برای این مورد تصمیم بگیریم. شاید باید عین گذشته تو اینترنت برای کمک مالی آگهی پخش کنیم؟ مطمئنم عین دفعات قبل...
-الان وقت مناسبی برای آگهیپخشکردن نیست هانی.
تهیونگ با کلافگی واضحی وسط حرف بتای مونث پرید و دستش برای برداشتن پاکت سیگارش از میز کنارش جلو رفت. البته که قبل از اینکه بتونه اون پاکت کوفتی رو برداره جوهو پیشدستی کرد و قاپش زد و یه چشمغره کوچیک از آلفای کلافه جایزه گرفت.
-الان همینطوریش هم تو موضع ضعفیم. خیال میکنی اون حرومزادهها چرا اونقدر دفعهی پیش لشکرکشیکردن و بعد چطوری خبر بگارفتنمون تو اینترنت وایرال شد؟ حتی تلاششون برای معرفی اون سه تا سوپریم به مردم و جامعه از همیشه بیشتر بود. همهی این تلاشها برای گندزدن به وجههی لیبرتی و بیاعتبارکردنمون بود.
گفتن این حرفها و اعتراف بهشون اونقدر عصبیش کرد که اینبار با حرص واضحی پاکت سیگارش رو از لای انگشتهای جوهو بیرون کشید و یه نخ ازش بیرون آورد.
-رئیس درست میگه. بعد از اون ماجرا دوتا سوپریم که بام تماس گرفته بودن و جا برای مخفیشدن میخواستن همه چی رو کنسل کردن. اگه سازمان قصدش ترسوندن این بدبختها بود باید بگم حسابی موفق شد.
YOU ARE READING
•• Supreme ••
Fanfictionآلفاها همیشه نژاد برتر بودن. این یه اصل بود. همه این رو میدونستن. اما اگه این جایگاه همیشگی توسط یه نژاد دیگه تکون بخوره دنیا چه شکلی میشه؟ ♟ • فیکشن : #Supreme ♟ • کاپلها : چانبک.ویکوک.کایسو ♟ • ژانر: امگاورس. درام. رمنس ♟ • محدودیت سنی : 🔞...