Chapter 02

1.7K 157 23
                                    

اوه هیچی بهتر از یه دوش آب گرم بعد از تمیزکاری توالتایی به اون گندی به آدم نمیچسبه انقدر زیر دوش موندم که مثل آلو چروک خوردم. اومدم بیرون و شروع به لباس پوشیدن کردم, داشتم موهامو که درحال فرخوردن بودنو با حوله خشک میکردم که یکی از پرستارها اومد : "السا پالمر باید به دفتر خانم گریفیت بری."

دادزدم : "نمیخوام"

پرستار : "السااا.."

السا :" من نمیخوام اون یارو رو ببینم یه دختر دیگه رو نشونش بدین."

پرستار : "السا این مسخره بازی رو تمومش کن."

الساد: "نمیخوام اگه خانم گریفیت میخواد منو ببینه میتونه بیاد اینجا من هیچ حرفی با اون مرد ندارم."

جوزی از پایین تختم گفت : "چرا نمیری السا و یه کاری نمیکنی از شرت خلاص شیم شاید یارو هات بود."

تشر زدم : "ببندش جوزی ما تازه از تنبیه برگشتیم نمیخوام دوباره تنبیه شم."

جوزی : "باشه فرفری." و روی تختش خوابید هرچند میدونم برای بعدم حسابی کنار گذاشته.

پرستار : "السا پالمر همین الآن بامن میای."

دادزدم : "تو آرزو کن."

چشامو بستم و روی تختم دراز کشیده بودم که ناگهان یکی منو کشید : "هی داری چه غلطی میکنی؟؟"

از جام بلند شدم و با حرص نگاش کردم اما اون جفت بازوهامو چسبید و منو با خودش کشید و برد : "ولم کن برم لعنت بهت بذار برم اگه همین الآن ولم نکنی بد میبینی خیلی بد."

پرستار : "الآن باید بترسم؟"

دادزدم : "آاره"

پرستار : "چه خوب من نمیترسم."

همینطور در کشمکش باهاش بودم که منو تو اتاق خانم گریفیت پرت کرد : "آوردمش"

خ.گریفیت : "خیلی ممنونم رز."

السا : "بگا بری رز"

خ.گریفیت آهی کشید : "فکر میکردم که تهش برام دردسر بشی."

دادزدم : "من نمیخوام..."

خ گریفیت : "آره تمام راهرو رو تا اینجا فقط داشتی همینو جیغ میزدی."

السا : "پس میتونم برم؟"

خ.گریفیت : "نه."

السا : "آه لعنت"

خ.گریفیت : "درست رفتار میکنی وگرنه همین امروز باید وسایلتو جمع کنی و بری."

دادزدم : "عالیه کی میتونم اینکارو بکنم؟"

خ.گریفیت : "السا!!"

منشی خانم گریفیت دوبار به درکوبید.

خ.گریفیت: "چی شده؟"

منشی: "اون اینجاست"

خانم گریفیت : "فاک..."

السا: "خوشم اومد یعنی مدیرها هم میتونن فحش بدن؟"

DaddyWhere stories live. Discover now