پسرا تو رختکن داشتن لباسهای پرستاری میپوشیدن و لویی که کارشو زودتر تموم کره بود منتظر بقیه مونده بود خیلی ترسناک بود که دوستاشو تو اون قیافه ها ببینه مثلا هری مطمئنا اگه دخترا هری رو این شکلی میدیدن باورشون نمیشد که برای اون می مردن اون شکل یه مرد 40 ساله ی خشن شده بود که چروکای کنار چشمش نگاهشو ترسناکتر کرده بود
نایل کلاه گیس قهوه ای سرش گذاشته بود و یه ماسک فرم کلی صورتشو تغییر داده بود ولی هنوزم یه مرد 20 ساله بنظر میرسید و زین که کلا خالکوبیهاشو پوشونده بودن و لو برای پوشوندن قسمتهای تراشیده شده ی سرش مو گذاشت و موهاشو به عقب برد و یه سری تغییرات جزئی هم تو چهره اش که اونو خیلی تغییر داده بود
برای پوشوندن صورت لیام خیلی نمیشد روی ریش و از اینجور چیزا حساب کرد چون اون بیشتر مواقع خودش ریش داره پس از شر ریشاش خلاص شدن و مثل نایل قیافه ی پسرانه ای براش درست کردن اونم مثل زین خالکوبیهاش باید پوشونده میشد ولی از همه بدتر خود لویی بود که موهای قرمز و البته کک و مک به صورتش اضافه شده بود و لنز قهوه ای و البته عینک گذاشت یه نمونه ی کامل برای اینکه تا چند روز جک پسرا بشه وقتی کار بقیه تموم شد شروع به هماهنگ کردن با اونا کرد:"خب اینجا از هم جدا میشیم و میریم و قسمتای مختلفو دنبال السا میگردیم"
هری:"از اونجایی که مطمئنا السا دختر خوبی نبوده پس به تخت بستنش و برای باز کردنش باید این کلیدا همراهتون باشه و به هر کدوم دسته کلیدی داد."
نایل:"پس اگه پیداش کردیم اونو باز میکنیم و باخودمون میبریمش بیرون؟"
لویی:"قبلش به همدیگه خبر میدیم"
لیام:"خیلی خب همه گوش به زنگ باشن."
زین:"نگران نباش ما میدونیم داریم چیکار میکنیم."
هری:"خوبه پس راه بیوفتین و تا اونجاییکه میشه تو دردسر نیفتین."
لویی:"تو هم با هر دختر خوشگلی که از کنارت میگذره لاس نزن."
هری اخم کرد:"تو منو چی فرض کردی؟ این یه عملیات نجاته من کاری نمیکنم که به فنا بدمش"
لویی:"آره یادم میاد مشابهشو شنیدم لویی تو دوست منی من اینو خراب نمیکنم ولی بعدش دخترمو مست کردی تا ببوست"
هری:"بیخیال اون که یه راهبه نیست تا کی میخوای نذاری پسرا دور و برش بگردن."
لویی:"تا وقتیکه عوضیایی مثل تو دور وبرشن"
هری:"لطف داری"
زین:"ببینین ما نیومدیم که شما دوتا دعوا کنین و نق بزنین میخواین السا رو نجات بدیم یا نه؟"
هری:"من مشکلی ندارم اونه که مشکل داره"
زین:"هری دقیقا مشکل توئی دور و بر دخترا نباش و فقط السا رو پیدا کن"
YOU ARE READING
Daddy
Fanfictionمن 18 سالمه تو فقط 5 سال ازم بزرگتری چطور میتونی بابام بشی؟ Cover by: @_exentric_