Chapter 81

319 46 7
                                    


رزالین:"الایزا حالت خوبه؟ احساس میکنم داره از گوشات دود میزنه بیرون"

الایزا:"ببین رزالین از این به بعد مسئولیت همه ی کارات با خودمه حتی وقتی بالا میاری من مراقبتم هرچیزیم لازم داری میای و به خودم میگی باشه؟"

رزالین:"تو چته؟"

الایزا:"هیچی فقط میخوام خودم مراقب خواهر کوچولوم باشم و بهت گفته باشم زیاد دور و بر هری نمیپلکی"

رزالین:"ببخشید ولی تو تا دیروز پرچم هیچکس بهم نزدیک نشه رو تکون میدادی یهویی شدی خواهر نمونه سال؟"

الایزا:"همینکه گفتم حتی نصفه شبم شد میای پیش خودم باشه؟"

رزالین:"حتی اگه یهویی اشکم دربیاد؟"

الایزا:"آره"

رزالین:"الایزا تو مسموم شدی یا یه چیز اشتباهی خوردی؟"

الایزا:"چطور؟"

رزالین:"آدماییکه گریه میکنن کلافه ات میکنن تو واقعا چه مرگت شده؟"

الایزا:"فقط میخوام مسئولیتمو به گردن بگیرم"

رزالین:"مشکلی نیست هری و مامان مراقبمن"

الایزا:"نه ترکیب الایزا و مامان بهتره گفتم خودم میخوام مراقبت باشم"

رزالین:"چرا هری نه؟ اون یجورایی عموی کج و کوله اس"

الایزا:"و منم خواهرشم خواهر به عمو ارجحیت داره"

رزالین:"تو حسودیت شده؟"

الایزا:"چی؟ نه"

رزالین:"نترس کج وکوله عموتو ازت نمیدزده"

الایزا:"اولا هری عموی من نیست دوما من نگران این نیستم که کج و کوله باهاش خیلی صمیمی بشه نگران اینم که..."
و قبل ازینکه خودشو لو بده ساکت شد

رزالین: نگران اینی که چی؟"

الایزا:"هیچی؟"

رزالین:"پس مهم نیست من بازم میرم پیش هری"

و الایزا تشر زد:"نه"

رزالین:"پس بهم بگو"

الایزا:"گفتم که مهم نیست فقط به هرچیزیکه میگم گوش کن خب؟"

رزالین:"اول بگو چی میخواستی بگی"

الایزا:"لعنت بهت گفتم که هیچی"

رزالین:"باورم نشد"

الایزا:"خیله خب میخوای بدونی؟ بذار اینطوری بگم ازت متنفرم از کج وکوله هم متنفرم چون تمام کساییکه دوستشون دارمو دارین ازم میگیرین کج کوله بابامو و تو هم هریو"

رزالین:"چی داری میگی؟"

الایزا:"هری ازت خوشش میاد"

رزالین:"امکان نداره من دوست پسر دارم و درضمن بخاطر حاملگی هرلحظه داره هیکلم گنده تر میشه چطور ممکنه یکی ازم خوشش بیاد؟"

DaddyWhere stories live. Discover now