Chapter 77

322 48 10
                                    

هری:"میشه بگی با این جدیت دنبال چی میگردی؟"

الایزا:,میخوام ببینم بچه ی رزالین گوش درآورده یا نه"

هری:"چیزی پیدا کردی؟"

الایزا همونطور که داشت میخوند یه فحشی زیر لب داد

هری:"چیه؟"

الایزا:"بچه ها تا 6ماهگی نمیشنون اونوقت رزالین احمق باهاش حرف میزنه"

هری:"نمیتونی سرزنشش کنی اکثر مادرها با بچه هاشون حرف میزنن"

الایزا:"وقتی نمیشنون چه فایده ای داره؟"

هری:"من تا حالا حامله نشدم که تجربه داشته باشم"

الایزا چشاشو چرخوند:"ببینم اون نباید یه حرکتی چیزی احساس کنه؟"

هری:"گوگل جلوته"

الایزا:"اه مزخرف"

هری:"باز چیه؟"

الایزا:"بچه تکون میخوره اما چون کوچیکه رزالین حسش نمیکنه از هفته ی 16 تا 22 تازه حرکتشو حس میکنه دست کم باید 4 هفته ی دیگه صبر کنیم این بچه ها چقدر بی خاصیتن خب یه حرکتی از خودتون نشون بدین تا بفهمیم وجود دارین فقط باعث میشن آدم چاق بشه و مدام بالا بیاره"

هری خندید
الایزا:"چیه؟"

هری:"مثل دخترکوچولوها داری نق میزنی و صبر نداری تا اون خودشو نشون بده"

الایزا طفره رفت:"نه من فقط کنجکاوم راستی اونا سکسکه هم میکنن؟"

هری:"چرا بجای پرسیدن از من تو همون گوگل دنبالش نمیگردی؟"

الایزا:"باشه"

هری شمرد":3..2..1.."

الایزا:"واقعا که بیخاصیت و وقت تلف کنن"

هری:"چیه باید تا ماه هشتم صبر کنیم؟"

الایزا:"اواخر سه ماهه ی اول و اوایل سه ماهه ی دوم تازه بعضی از مادرا اصلا حسشم نمیکنن"

هری:"تو چه اصراری داری که اون یه کاری بکنه؟"

الایزا:"چون اصلا زنده بنظر نمیاد یجوریه"

هری:"الایزا اون خیلی کوچولوئه اون که نمیتونه یه کاری کنه بفهمی حالش خوبه درضمن تو آخرین ویزیتشم گفتن که بچه حالش خوبه"

الایزا:"خیلی بی خاصیته"

هری:"تو حسودیت میشه چون مطمئنا از تو خوشگلتره"

الایزا:"اون از من خوشگلتر نیست"

لویی:"چرا هست"

الایزا:"اون فقط یه تصویر بی صورت سیاه و سفیده من ازش خوشگلترم"

هری:"من که میگم اون خوشگلتره"

الایزا:"نامرد"

هری:"بنظرت دارسی چه شکلی میشه؟"

DaddyWhere stories live. Discover now