از دیدگاه راوی
لویی : " بذارین یه بار دیگه پرونده ی این دخترو مرور کنیم."
و پوشه ی روی میز رو برداشت و شروع به ورق زدن کرد : "اوه اینجا رو ضرب و شتم هم اتاقیاش, دزدی ,حمله به پرستار ها, از بین بردن اموال عمومی, آتیش زدن انبار, حمله به افرادی که میخواستن به فرزندی بگیرنش. این آخریه بدجور آشنا بنظر میاد."خ.گریفیت : "با این حرفها میخوایم به کجا برسیم آقای تاملینسن؟"
لویی : "چرا اینقدر این پرونده سیاهه؟"
خ.گریفیت: "ولی برعکس شما که دنبال یه پرونده ی سفید بودین من یه نور امید تو اون دختر دیدم."
لویی: البته چون شما هنوز با چوب گلف بهتون حمله نشده ولی فکر نکنم اون بسادگی قانع بشه همکاری کنه."
خ.گریفیت: "اون مطمئنا قانع نمیشه."
لویی : "چرا انقدر سخته؟"
خ.گریفیت : "اون یکم افکارش پیچیده اس بسختی دوست پیدا میکنه و چیزی هیجانزده اش نمیکنه اون یجورایی بنظر میاد که از زندگی خسته شده."
لویی : "اما شما گفتین اون فقط 18 سالشه!"
خ.گریفیت: "بله و به شدت افسرده و پارانوئید. تنها زمانی که ازش لذت میبره زمانیه که یه مداد تو دستش میگیره و با کتک یکی رو جلوی خودش مینشونه تا از صورتش طراحی کنه."
لویی: "خب من فکر میکردم هنرمندها روح لطیفی دارن."
خ.گریفیت: "اون فقط نمیخواد نشونش بده. ولی تعجب کردم که شما حاضر شدین اونو به فرزندی بگیرین وبعد از اتفاق دو روز پیش همچنان هم همینو میخواین."
لویی: " در واقع قبل از اون روز چندان مطمئن نبودم ولی الآن مطمئنا دلم میخواد اون دخترو به فرزندی بگیرم."
خ.گریفیت: "این یکم دردسر داره چون سن شما برای اینکه اون دخترتون باشه خیلی پایینه در بهترین حالت شاید بذارن شما حامی مالی اون باشین."
لویی: "فکر کنم درموردش قبلا بحث کردیم."
خ.گریفیت: "البته ولی..."
لویی: "دیگه نمیخوام در موردش بحث کنم مدارک طوری تنظیم شدن که انگار اون داره برای یه دوره ی آموزشی مدتی اینجارو ترک میکنه و فکر کنم خودتونم به همین نتیجه رسیده باشین که اون به این وقت استراحت احتیاج داره شما فقط کارهای اداریشو انجام بدین بقیه ی کارها با خودمه."
خ.گریفیت: "مطمئنین که قرار نیست دوباره..."
لویی: "کتک بخورم؟"
خ.گریفیت: "اوه نه منظورم این نبود که..."
لویی: "حالا هرچی این بار چیزی دارم که راضیش میکنه."
خ.گریفیت: "امیدوارم"
--------------------------------------
السا: "خفه شو مری اگه تکون بخوری میزنمت."
YOU ARE READING
Daddy
Fanfictionمن 18 سالمه تو فقط 5 سال ازم بزرگتری چطور میتونی بابام بشی؟ Cover by: @_exentric_