16. Vanilla

88 24 41
                                    

از طریق لوکیشنی که لیام برام فرستاده بود، سعی کردم خونه جدیدمو پیدا کنم.

_به راست برانید.

راست؟ باشه. هیجان خاصی داشتم. اینکه به خونه جدید و شخصی خودم میرم، مثل این میموند که حس جدیدی درونم بدنیا اومده باشه. البته مطمئن نیستم حس ها هم بدنیا میان یا نه ولی من اینطوری احساس میکنم.

برای خانم لوکیشن توضیح دادم:《 میدونی؟ این که آدم مستقل بشه مخصوصا برای من که نزدیک بیست و سه سالمه و تا حالا با پدرومادرم زندگی می کردم، تجربه خیلی خوبیه. اینطور فکر نمی کنی؟》انگار که اون میشنوه یا اصلا میفهمه من چی میگم! اینا از علائم دیوونه شدنه نه؟

_شما به مقصد رسیدید.

با این حرف خانوم لوکیشن، یا همون صدای گوینده لوکیشن ماشینو نگه داشتم. ولی اشتباه نمیکنه؟ اینجا که چراغ همه خونه ها روشنه به جز یکی... نکنه اونی ک جلوش یه درخت با چند تا برگ نارنجی داره، خونه منه؟

ماشینو جلوی در پارک کردم و با چمدونام از ماشین پیاده شدم. دسته کلیدی که لیام داده بودو در آوردم. دو تا از کلیدارو امتحان کردم ولی حتی داخل قفل هم نرفتن. اصلا... شاید این خونه من نیست؟!

فکر کن یه دفعه صاحب خونه کچل از در بیاد بیرونو داد بزنه:《 پشت در خونه من چه غلطی میکنی عوضی؟》 و منم احتمالا از ترس زبونم بند میاد. و فردا توی اخبار اعلام می کنن:خبر فوری. دیلن بردلی خواننده تازه کار و با استعداد هنگام دزدی دستگیر شد! از فکرم خندیدم.

بالاخره یکی از کلید ها تونست درو باز کنه. رفتم داخل حیاط.

جیزس کرایست!!! این خونه منه؟؟؟ این که دو برابر کاخ تایلره! من چجور پول اینو بدم؟ قیمت این خونه صددرصد میلیون دلاریه! من که بدبخت میشم تا پولشو در بیارم!

حیاطو که پر از درخت و گل و گیاه بود، رد کردم و به ساختمون رسیدم. نماش آجریه و فک کنم به دلم نشست.

رمز در ورودی رو زدم و باز شد. چراغو روشن کردم و نفسم بند اومد. دیزاین داخل خونه فوق العاده بود. همه چیز سرمه ای و طوسی و زرد بود. راستش حتی فکرشم نمیکردم که یه روزی بتونم برای یه همچین خونه ای پا بذارم ولی حالا این خونه مال منه. حداقل برا یه مدت.

سالن مستطیلی رو گذروندم. کنارش آشپزخونه بود و بغلش راهپله. رفتم طبقه دوم. مثل خونه تایلر شش تا اتاق خواب داشت. همه شون هم تخت و کمد و آینه داشتن. الان که دقت میکنم جدای از این که خود خونه گرونه، وسایل داخلش هم خیلی گرونن.

اتاق اول وسایل کامل تری نسبت به بقیه اتاقا داشت. احتمالا همین اتاق منه. چمدونارو کنار کمد گذاشتم و خودمو روی تخت دو نفره پرت کردم. این همه سفر و کار کردن تو ساعت طولانی خستم کرده...

LiliumWhere stories live. Discover now