چند روز صداشو نشنیدم. آخر هفته شد. مثل مجسمه هرکول روی ایوون لم داده بودم و کتاب می خوندم که صداش اومد. تن صداش یخورده آروم تر از سری های قبل بود اما هیچی از واضح بودنش کم نمی کرد.
آهنگ sweet creature از هری استایلز رو می خوند. خیلی جالبه! تا حالا هر آهنگی که خونده رو بلدم. می خوند و من توی دنیای رویاهام غرق می شدم. کورس اول و ورس دوم رو تموم کرد. می خواست کورس دوم رو بخونه که مکث کرد. چی شد؟ چرا دیگه ادامه نداد؟
تقریبا سی ثانیه صبر کردم. هیچی! تا حالا هیچ وقت نشده که یه آهنگو نصفه ول کنه... یعنی چی شده؟ به کورس آهنگ که باید اونو می خوند، فکر کردم: sweet creature
Sweet creatureWherever I go, yoy bring me home.》
صبر کن ببینم! من اونو بلند خوندم یا توی دلم؟ اه گندت بزنن... فکر کنم... بلند خوندمش...
صدای اوه ظریف و دخترونه ای شنیدم و بعد صدای تق تق دویدن با دمپایی روی سرامیک. خب تبریک میگم دیلن! جایزه بزرگترین گند سالو به خودت اختصاص دادی! آخه این چه کاری بود که کردم؟ اصلا برای چی باید بلند می خوندم؟ مگه نفهمم؟!شرط می بندم بیچاره دختره سکته کرد! داشت واسه خودش آهنگ می خوند که من گند زدم به خلوتش و البته آبروی خودم! حالا چی کار کنم؟
دویدم توی خونه. این قدر پریشون بودم که مدلین رو لگد کردم. مدلین داد زد. اصلا نفهمیدم چی گفت! فوری در اتاقمو بستم. حالم افتضاح بود. تلفنو برداشتم و به تایلر زنگ زدم. بعد هزار تا بوق برداشت:《 چه طوری عاشقِ دل شکسته؟》
_ سلام. کارِت دارم.
_ باز چه گندی زدی؟
_ گند که خوبه! یه کار مسخره ای کردم که به ذهن نویسنده مستر بین هم نمیرسه!
_ پاشو بیا اینجا ببینم چی کار کردی. اتفاقا کِیلب هم هست.
سریع، نفهمیدم چه طوری فقط هودی پوشیدم و رفتم. این قدر سریع رسیدم که وقتی تایلر و کیلب منو دیدن خشکشون زد. تایلر گفت:《 داداش پشت در قایم شده بودی؟》رفتم توی خونه ش. کیلب درو بست.
خوومو روی مبل کرمی رنگشون پرت کردم. تایلر و کیلب دو طرفم نشستن. تایلر موهای صاف خرماییشو از روی پیشونیش کنار زد و با اون چشمای سبزش زل زد بهم. کیلب هم همینطور.ماجرا رو تعریف کردم. بماند که کیلب چه قدر غر زد که چرا جریان اون دخترو نمیدونه. کیلب به یه جا خیره شده بود و بینیشو چین می داد. تایلر با روحیه گفت:《 ببین، بر اساس تجربه هایی که من تا حالا داشتم، دخترا ممکنه اینجور مواقع اولش بترسن یا حتی عصبانی بشن؛ ولی بعدش راه میان.》
_ یعنی چی که راه میان؟
تایلر اخم کرد. سختش بود اون چیزی که تو ذهنش میچرخید رو برام توضیح بده:《 یعنی... شاید خوششون بیاد.》گفتم:《 هه! خوششون بیاد؟ دخترا پیچیده تر از اونی هستن که فکرشونو بخونی.》 اینو با این که تجربه م با دخترا حتی نصف تایلر هم نیست میدونستم. کیلب گفت:《 دیلن راست میگه. کی از این که خلوتش بهم بریزه خوشش میاد؟》من و تایلر شونه هامونو بالا انداختیم.
گردنمو توی یقه هودیم فرو بردم و موهای مجعدم نصف پیشونیم رو پوشوند. کیلب که دید من و تایلر جواب نمیدیم، سرشو به دو طرف تکون داد و موهای فرفری بورش تکون خوردن. گفت:《 خب... من تا حالا با دختر رابطه نداشتم. هیچ وقت هم که نمی تونم داشته باشم؛ ولی اون قدری دختر دیدم که بتونم کمک کنم. به نظرم تو فقط باید صبر کنی.》
تایلر بشکن زد:《 راست میگه. باید صبر کنی ببینی بازم میاد بخونه یا نه. اگه اومد، یعنی مشکلی نداره یا حتی خوشش اومده؛ ولی اگه نیومد...》 کیلب جمله تایلر رو کامل کرد:《 یعنی داستان فرق داره و باید معذرت خواهی ای چیزی بکنی.》
_ کام آن! کاری نکرده تا بخواد معذرت بخواد که.
_ مخاطبتون دختره ها! نباید یخورده ملایم تر باشین؟!
بحث کیلب و تایلرو قطع کردم:《 باشه! باشه! خودم یه خاکی میریزم.》 و گردنمو بیشتر توی هودیم فرو بردم. اون قدر که یقه ش تا روی استخوان بینیم میومد. موهام هم کل چشممو پنهون کرده بود.
_________________________________________
ببخشید که این پارت خیلی کوتاهه. در عوض پارت بعدی (که بزودی اپش میکنم) خییییلی بلنده.روزگارتون باصفا:)
ووت و کامنت یادتونه نره
YOU ARE READING
Lilium
Romanceتنها صداست که جاودان است و امان از صدای تو که ابدی شد در گوش من! [hollywood fiction] [Minor sexual contact]