_فکرشو بکن... اگه فنات بفهمن تو و دیلن تو یه قرارداد هشت ماهه هستین واکنششون چیه؟
با شنیدن اون جمله، به بدنم شوک اکتریکی وحشتناکی وارد شد. انگار که توی اتاق عمل بودم و دکترا میخواستن با دادن شوک های الکتریکی قوی و خفیف احیام کنن. یک لحظه سرم گیج رفت و نزدیک بود تعادلمو از دست بدم. اون... از قرارداد هشت ماهه من و دیلن خبر داره؟ ولی چطوری؟
این سردرد لعنتی داره منو میکشه... اگه یه ذره قدرت تحلیلم داشتم الان دیگه همونم از بیخ نابود شده...ارون که حال و روز آشفته منو دید، لبخند پیروزمندانه ای زد و ادامه داد:《 برای همین میگفتم برای من فیلم بازی نکن. کل دنیا فکر میکنن شما دو تا دلداده این که از دل آسمون به زمین افتادن. وقتی خبرِ این قراردادو بشنون...》
تایلر با گیجی پرید وسط حرف ارون و گفت:《 این شتمن چی میگه؟ قرارداد دیگه چیه؟》دلم میخواست اون لحظه زار بزنم. ولی حتی نتونستم دهنمو باز کنم تا چیزی بگم... ارون که با لبخند کجش دندونای چندششو نشون میداد گفت:《دارسی و دوست بیریختت برای رابطشون توی یه قرار داد تبلیغاتی و فیکِ هشت ماهن. بزودی این هشت ماه تموم میشه و باید کات کنن.》 چشمای تایلر گشاد شدن:《 چی؟》
هر لحظه که میگذشت نفس کشیدن توی هوای خفه اتاق برام سخت تر میشد. فکر کردن به این که کسی مثل ارون از این موضوع با خبر شده یا اینکه نزدیک بود چه اتفاقی توی اون اتاق برام بیفته، مثل یه تومور بدخیم، ذره ذره جونمو میگرفت و روحمو نابود می کرد...
گفتم:《 ارون بس کن. تو هیچی نمیدونی. رابطه من و دیلن فیک نیست.》 پوزخند زد:《 که فیک نیست ها؟... من تمام حرفاتو با منیجر جیغ جیغوت شنیدم. از همه چیز خبر دارم. اگه فیک نیست، اصلا چرا قرارداد بستین؟》 دوباره یه سطل آب یخ دیگه ریخته شد روم. اون راست میگه... وقتی رابطه فیک نیست برای چی یه قرارداد مسخره رو امضا کردیم؟
اصلا... منِ احمق پیش خودم چی فکر کردم که صدای ساوانارو گذاشتم رو اسپیکر؟ درسته اتاق خواب ها توی راهرو هستن و کسی بهشون دسترسی نداره؛ ولی اگه یکی مثل همین عوضی میومد پشت در، راحت مکالممون رو میشنید. اصلا اگه پدرم میشنید چی؟!گفتم:《 ارون خفه شو. هر چقدر هم به آب و آتیش بزنی، هیچکس حرف تو رو باور نمیکنه.》 بازم نیشخند زد. کار دیگه ای هم بلده؟ گفت:《 کسی باور نمیکنه؟ وقتی بشنون برادرتم چی؟ یه برادر چرا باید دروغ بگه وقتی هیچ نفعی بهش نمیرسه؟ معلومه میخواد این بار سنگینِ...》
تایلر پرید وسط حرفش:《 چون اون کسی که اسم خودشو گذاشته برادر معتاده. هیچکس حرفتو باور نمیکنه. مرتیکه! من شب تا صبحو توی اتاق تو بودم. میدونم چقدر وضعت خرابه. لجن بودن از سر و روت میباره! هیچ جایی راهت نمیدن. هیچکس حرفای یه کسی مثل تو رو باور نمیکنه.》
_ اگه...
جیغ زدم:《 بسه!》البته با اون صدای دورگم اگه بشه اسمشو جیغ گذاشت. با سرعت نور، کاپشن و شالگردنمو از توی جالباسی برداشتم و از خونه زدم بیرون. تحمل اون هوای خفه وقتی دو نفر دارن دعوا میکنن و من دارم از سردرد میمیرم، برام خیلی سخته. سردرد همیشه برام حکم پلیسی رو داره که قدرت تفکرمو بازداشت میکنه و اجازه نمیده بتونم درست فکر کنم.
YOU ARE READING
Lilium
Romanceتنها صداست که جاودان است و امان از صدای تو که ابدی شد در گوش من! [hollywood fiction] [Minor sexual contact]