30. Shitman

72 17 144
                                    

ساعت طرفای ده شب بود و ما هفت نفری توی سالن پذیرایی تلویزیون تماشا میکردیم. برنامه که تموم شد، پدرم رو به دیلن و تایلر گفت:《 شما دو تا هاکی بلدین؟》هاکی ورزش مورد علاقه پدرمه. تقریبا هر هفته با دوستاش بازی میکنه. من و سیدنی رو هم خیلی اوقات با خودش میبرد. برای همین کاملا هاکی بلدیم. یجورایی هاکی ورزش خانوادگی ماست. من بعد از والیبال، عاشق هاکیم.

تایلر گفت:《 نه. من که هیچوقت ورزش نمیکنم.》 و زد زیر خنده. همه مون با چشمای گرد شده و صورتای جدی نگاهش کردیم‌. متوجه جدیت سوال پدرم شد و خودشو جمع و جور کرد:《بله هاکی بلدم.》دیلن گفت:《 منم تا حدودی بلدم.》

_ خوبه. فردا صبح همگی میریم زمین هاکی. ببینم چقدر بارتونه.

دیلن و تایلر لبخند عصبی ای زدن. ارون گفت:《 من نمیام... فکر کنم که.... ام... سرما خوردم.》 با تعجب نگاهش کردم. سرما خورده؟ علائم سرماخوردگی نداره که! تا پارسال عاشق هاکی بود پس بهونه نیاورده. حتما واقعا مریضه.

ملیسا با نگرانی گفت:《 سرما خوردی؟ پس چرا بهم نگفتی بهت قرصی، جوشونده ای چیزی بدم؟》رنگ و روی ارون از چیزی که بود، بیشتر پرید:《تازست. قرص نمیخوام.》
گوشیم زنگ خورد. ساواناست.

رفتم اتاق خواب خوابم و جواب دادم:《 بله ساوانا؟》 گفت:《سلام عزیز دلم! تعطیلات خوش میگذره؟》 بذار بیست و چهار ساعت از شروعش بگذره بعدا بپرس خوش میگذره یا نه! تازه اگه صدای تو رو نشنوم بیشترم خوش میگذره. روی تختم نشستم و با بی حوصلگی جواب دادم:《 آره. خوبه.》

حوصله نداشتم گوشی رو کنار گوشم نگه دارم برای همین صدا رو کم کردم و رو اسپیکر گذاشتم. گفت:《 راستی late late show رو اوکی دادم.》 روی تخت دراز کشیدم و چشمامو بستم. الان چی بگم بهت؟ ممنون که به نظرم احترام گذاشتی؟

گوش ساوانا هیچوقت به حرف های من بدهکار نیست برای همین زیرلب باشه ای گفتم و گذاشتم‌ ادامه بده. گفت:《آخ... میدونم ناراحتی ولی مطمئن باش بهت خوش میگذره. تازه، این شاید آخرین برنامه ای باشه که دیلن هم باهاته.》 چشمامو باز کردم:《 چی؟ چرا آخری؟》

_ اوه عزیز دلم یادت رفته؟ قراردادتون هشت ماهست که الان نزدیک شش ماهش تموم شده. کمپانی هاتون هم عمرا قراردادو تمدید کنن. یادته که به همین هشت ماه هم به زور راضی شدن.

_ چرا نباید تمدید کنن؟ این شش ماه من و دیلن کار اشتباهی انجام دادیم؟ به هر سازی که شما گفتین رقصیدیم، هر جایی که شما مشخص کردین رفتیم، با هر کس که گفتین رفت و آمد کردیم! شماها حتی این که من و دیلن چه چیزایی درباره هم بگیم هم بهمون دیکته کردین! اون وقت قرارداد...

_ دارسی بس کن! حواست هست کجایی؟ قشنگ داری داد میزنی! اگه یکی صداتو بشنوه چی؟

لعنتی! اون راست میگه. هیچکس به غیر خودمون از این قرارداد لعنتی خبرنداره و اگه کسی بو ببره... برای هیچکدوممون آبرو و اعتباری نمیمونه!

LiliumWhere stories live. Discover now