دفاع^^

3.1K 561 44
                                        

سلام گیلی ها^^
لطفاً به حرفایی که الان میزنم خوب دقت کنین چون خیلی مهمه.
حقیقتا نباید اینکارو بکنم و بعضی چیزها رو توضیح بدم ولی بعد از دیدن کامنت های نود و پنج درصد از شماها، تصمیم گرفتم که بیام و این پارت رو براتون بنویسم تا کمکتون کنه بهتر و دقیق تر موقعیت شخصیت های داستان رو درک کنین.
اول از همه می‌خوام خلاصه ی کوچیکی از زندگی دوتا از شخصیت های مهم داستان بهتون بدم(=

• کیم تهیونگ:

هیجده سالشه.
خانواده‌ی پولداری داره و از لحاظ مالی کاملا پشتیبانی میشه و مشکلی نداره.
مادرش -سارا- وقتی اون رو حامله بوده از بالای پله ها میوفته و پسر چشم آبی ما درحالی که هفت ماهه بوده، بصورت نارس متولد میشه.
بخاطر همین قضیه دچار عارضه ی قلبی میشه و علاوه بر اون، آسم موقت هم داره که دکترا منتظرن این بیماریش درمان شه تا بتونن قلب بیمارش رو عمل کنن.
تهیونگ عاشق رقصیدنه و توی این رشته مهارت بالایی داره.
رویاش اینه که بتونه مثل مادرش توی اینکار موفق باشه.
ولی بخاطر بیماریش، توانایی انجام اینکار رو نداره.
پس تااینجای کار، تهیونگ نمیتونه به تنها کاری که عاشقشه ادامه بده و مجبوره درحالی که بقیه دوستای هم باشگاهیش دارن توی این سن به اوج خودشون میرسن و تو مسابقه های بزرگی شرکت میکنن و مقام میارن، بشینه خونه و به فکر انجام کاری باشه که به جسمش آسیبی نزنه!
تهیونگ پدر و مادرش رو توی سن هفت سالگی و تو شب تولدش از دست داده.
دلیل مرگ پدر و مادرش هم میشه گفت که بازیگوشی کودکانه ی خودش بوده.
پسر چشم آبی ما به تازگی متوجه میشه که مادرش اون موقع باردار بوده و درواقع تهیونگ ناخواسته باعث مرگ خواهر یا برادر کوچیکترش شده!
خب پس تا اینجای کار، تهیونگِ هفت ساله برخلاف دوستای همسن خودش، مادر و پدری نداشته که کنارش باشن و ازش حمایت کنن!
شاید بگین برادرش که بوده، ولی لطفاً بیاین و قانعم کنین که برادری که به تازگی ازدواج کرده و باید به کارای شرکتش برسه جای پدر و مادر رو میتونه برای یه بچه ی هفت ساله پر کنه((=
غیر اون، دوجین تو همون سال به این بچه انگ قاتل بودن میزنه.
خب بیاین به این موضوع فکر کنین که فقط هفت سالتونه و عزیزترین آدم زندگیتون که از نظرتون یه قهرمانه، بیاد بهتون بگه که پدر و مادرتون رو دیگه قرار نیست دوباره ببینین و اونا برای همیشه از پیشتون رفتن!
و دلیلش؟ اوه، دلیلش خودتی عزیزم، چون تو با دستای خودت پدر و مادرتو کشتی((=
و شما انتظار دارین که این بچه نرمال رفتار کنه((=
اونم تو سن هیجده سالگیش، سنی که ادم سرش بیشتر از همیشه باد داره و نمیتونه به راحتی احساساتش رو کنترل کنه.
شما نوجوونین، و بیاین باهم روراست باشیم، هنوز که هنوزه بخاطر کوچیکترین فشاری دچار افسردگی میشیم(=
که البته کاملا طبیعیه!

• کیم دوجین:

بیست و هشت سالشه و ده ساله که سرپرستی برادر کوچیکترش رو به عهده داره‌.
ازدواج کرده و همسرش رو دوست داره.
عاشق اینه که بچه داشته باشه ولی همسرش مشکل نازایی داره.
تا اینجای کار، یه مشکل اساسی توی زندگیش هست!
همسر عزیزش کمابیش دچار افسردگی شده و دوجین باید حواسش رو کاملا جمع سالی کنه تا مبادا حالش بدتر بشه.
برادر کوچیکترش بی قراری می‌کنه و هردفعه یه مشکل جدید بوجود میاره.
تهیونگ جایگاه بالایی پیش دوجین داره پس مرد هرکاری میکنه تا برادر عزیزش زندگی نرمالی داشته باشه.
دوجین وقتی کوچیک بوده پدر و مادرش مدام باهم جنگ و دعوا داشتن و در نهایت از هم طلاق میگیرن.
و بعدش پدرش ازدواج میکنه و خب، هرچقدرم که سارا مهربون بوده باشه بازم یه بچه ی نه ده ساله درمورد این موضوع نظر جالبی نداره.
دوجین وقتی هیجده سالش بوده مادر و پدرش رو توی تصادف از دست میده و سرپرستی برادرش به گردن این میوفته (=
وقتی فقط هیجده سالش بود، اداره ی امپراتوری خاندان کیم روی دوشش میوفته (=
شما میگین دوجین خیلی بی رحمه که اون شب این حرفای وحشتناک رو به برادرش زده.
بذارین یچیزی رو براتون روشن کنم.
گیلی ها بیاین روراست باشیم ((=
اگه خواهر یا برادر کوچیکترتون بیاد و یکی از مورد علاقه ترین وسایلتون رو از بین ببره چیکار میکنین؟ سرش داد نمیزنین؟ کنترل خودتون رو از دست نمی‌دین؟ دعواش نمیکنین؟ عصبانی نمیشین؟
اگه نه، باید بگم که جدا اعصاب والایی دارین((=
دوجین تو اوج نوجوونیش درحالی که پدر و مادرش رو به تازگی از دست داده و غم بزرگی روی سرش آوار شده و مسئولیت اداره ی کار و شرکت پدرش روی دوشش افتاده و باید برادرش رو هم به تنهایی بزرگ کنه، از کوره در میره و این حرفارو به تهیونگ میزنه.
و حتی بعدش فوری پشیمون میشه و به سختی، جداً به سختی، خودش رو جمع و جور میکنه و با مادر خودش، سر نجات زندگیش و نگه داشتن تهیونگ می‌جنگه!
و همه ی اینا خیلی راحته و هیچ فشاری به آدم نمیاره و شخصیت ما با وجود این فشار های گوزپیچ کننده، باید مثل یه رباط تو تمام مراحل زندگیش به پرفکت ترین حالت ممکن ظاهر شه😌

ازونجایی که این دوتا شخصیت بیشتر از بقیه مورد قضاوت نابجا قرار گرفتن، ترجیح دادم که این موضوعات رو دوباره بهتون یادآوری کنم، تا اینبار عادلانه، قضاوتشون کنین^^
هیچکس کاملا بی‌گناه نیست، همه اشتباه میکنن و این طبیعیه.
چرا؟ چون ما همه انسانیم^^
امیدوارم متوجه منظورم شده باشین، قصد توهین به هیچکدوم از شما گیلی ها نداشتم و صرفاً چون این دیدگاه نود و پنج درصد از شماها بود، تصمیم گرفتم که این پارت رو در دفاع از این دو شخصیت گل، بنویسم^^

خوشحال میشم نظرتون رو باهام به اشتراک بذارین 🥺💜💙
Esam💜💙

𝑱𝑼𝑺𝑻 𝑫𝑶 𝑾𝑯𝑨𝑻𝑬𝑽𝑬𝑹 𝒀𝑶𝑼 𝑾𝑨𝑵𝑻!Where stories live. Discover now