جئون!

5.3K 1K 378
                                        

بدون اینکه شرط برسه آپش کردم⁦(^^)⁩

شرط ووت پارت بعد هفتاد تا(:
______________

دستی به موهاش کشید و اونارو به عقب هل داد و همون‌طور که با یه دست دیگش تلفنش رو نگهداشته بودو حرف میزد به سمت ورودی عمارت قدم برداشت.
کتشو درآورد و به دست خدمتکاری که کنارش ایستاده بود داد و با بی حوصلگی خداحافظی سرسری با کسی که پشت خط بود کرد.
قبل ازینکه وارد سالن اصلی بشه صدای سلام کسی که پشت سرش بود اونو از جا پروند:

+ خدایا، منو ترسوندی مینی!

جیمین ذوق زده خندید و ه‍وسئوک رو به گرمی بغل کرد:

_ هیونگی، دلم برات تنگ شده بود.

هوسئوک به آرومی خندید و نگاهش و به اطراف داد:

+ پس اون وِروره جادو کجاست؟!

_ تو اتاقش نشسته و به دیوار زل زده!

هوسئوک تابی به چشماش داد و روی یکی از مبلای سلطنتی نشست:

+ باز دوجین از چه کاری منعش کرده؟!

جیمین آهی کشید و رو به روش نشست:

_ مسابقه دادن؟!

+ حقیقتا فکر نمیکنم اگه مسابقه بده مشکلی براش پیش بیاد!

_ اینو جلوی دوجینی هیونگ نگو، میدونی که چقدر نسبت به ته ته محتاطه.

+ زیادی محتاطه!
البته بهش حق میدم، بعد از بد شدن حال تهیونگ تو مسابقه ی سه سال پیش واقعا یه همچین ریکشنی قابل قبوله!
من برم یه سر به این بچه بزنم ببینم در چه حاله.

_ باشه، منم همین اطرافم اگه کاری داشتی صدام کن.

لبخند مهربونی به جیمین زد و به آرومی موهاشو بهم ریخت:

+ باشه مینی، فعلا.

جلوی آسانسور ایستاد و چشم غره ای به سمت اون راه پله ی طاقت فرسا رفت.
وقتی به طبقه سوم رسید از پنجره نگاهی به ارتفاع انداخت و نیشخندی زد:

+ حالا میفهمم که چرا دوجین اتاق این وروره جادو رو توی این طبقه گذاشته، امکان نداره که بتونه از این ارتفاع بپره پایین.

جلوی در چوبی ای که روش علامت گریفیندور کنده کاری شده بود ایستاد و تقه ای بهش زد، بدون اینکه منتظر جوابی از طرف تهیونگ باشه درو باز کرد و با لبخند پهنی داد زد:

+ به پسر عمه ی نازنینت سلام و درود بفرست بچه!

تهیونگ که نگاهش هم‌چنان خیره به دیوار سرخ رنگ رو به روش بود به آرومی زمزمه کرد:

_ هیونگ، در زدن به معنای کسب اجازه ی ورود از کسیه که داخل اتاقه!
پس باید اول منتظر جواب اون بدبخت بمونی، وگرنه دیگه در زدنت برای چیه؟!

𝑱𝑼𝑺𝑻 𝑫𝑶 𝑾𝑯𝑨𝑻𝑬𝑽𝑬𝑹 𝒀𝑶𝑼 𝑾𝑨𝑵𝑻!Where stories live. Discover now