7. I can't turn this around, I keep running into walls that I can't break down.

171 49 43
                                    

سر دویونگ انقد به دنیای خودش گرم بود که متوجه نمی‌شد یکی همیشه بهش فکر‌ می‌کنه و زل می‌زنه. راستش حتی متوجه نشد که خیلی زود مردم از صحبت‌کردن راجع بهش خسته شدن و دیگه فقط نادیده‌اش می‌گیرن. دبیرستانش خلاصه شده بود تو موزیک گوش کردن با تهیون، نوشتن تو دفترش و صد البته حاضر شدن سر تک‌تک تمرین‌ها و مسابقه‌های تیم فوتبال مدرسه که کاپیتانش یه پسر ژاپنی سال بالایی با موهای بلند بود. موهای بلند مشکیش که موج‌های درشت داشتن گاهی پشت سرش بسته می‌شدن و گاهی فقط اطراف گردنش رو می‌پوشوندن. چهره‌اش انقدر جذاب و کامل بود که انگار خدایان تراشیدنش و گذاشتنش جلوی دونگ‌یونگی تا دلش رو آب کنن.

سال دوم که بودن دویونگ دلیل بیشتری برای نشستن بین تماشاگرهای تمرین‌های تیم فوتبال که بیشترشون دختر بودن پیدا کرد، حتی بخاطرشون اکثراً کلاس‌هاش رو هم می‌پیچوند. سال‌پایینی‌هایی که ملحق شده بودن خیلی جذاب بودن. مخصوصاً یکیشون که اسمش جهیون بود و چهره‌اش از چهره دونگی هم بالغ‌تر بود ولی درعین حال انقد نرم و کیوت به‌نظرمی‌اومد که تا خودش بهش دست نمی‌زد مطمئن نمی‌شد که از مارشمالو نیست.

دویونگ همونطور که دور از بقیه نشسته بود و دویدن پسرهای خوشگل خوش‌هیکل رو نگاه می‌کرد، به تهیون گفت: ببین، یوتا خیلی حسِ پسرِ بد داره، عاشق این فازشم. همچین ملاحظه تو کارش نیست. مثلاً اعصابش خورد بشه، میدل‌فینگر هم نشون می‌ده! ولی جهیون قشنگ داماد نمونه است. حتی بابای منم عاشقش می‌شه و چال‌وچول‌های صورتش رو دیدی؟ منظورم اینه که، پناه بر خدایان، یه‌کم هم رحم می‌کردن.

تهیون به هیزبازی‌های دویونگ خندید و گفت: جانی چی؟ اونم جذابه.

- بر منکرش لعنت! آره که جذابه... وقت‌هایی که انگلیسی حرف می‌زنه خیلی خفنه و قدش! آقا قدش. تازه، اونم تتو داره... ولی به رفتارهاشون که دقت می‌کنم واقعاً هیچکی مثل یوتا به دلم نمی‌شینه.

- از لات‌ولوتا خوشت می‌اد؟

- نه... یوتا خیلی رکه. وقتی از یکی خوشش می‌اد، می‌ره بغلش می‌کنه. وقتی از یکی بدش می‌اد، فحش میده. و فراموش نکنیم که انیمه هم می‌بینه و ژاپنیه و صداش لعنتی صدای بمش.

- منم رکم دونگ‌یونگ. روزی چندبار بهت بگم احمقی تا باورت بشه؟

دویونگ با صدای بلند قهقهه زد که باعث شد بقیهٔ کسایی که اومده بودن تماشا، سر تکون بدن.

- برای همین می‌گم شاید یوتا باشی... اوی اوی وحشی!

تهیون سعی‌کرده‌بود بزندش که دویونگ دست‌هاش رو چسبیده بود و نمی‌ذاشت.

- هرکاریت کنم همین احمقی که هستی می‌مونی!

- در خدمتم سرورم.

دویونگ تعظیم نصفه‌نیمه‌ای کرد و بعد دراز کشید و سرش رو گذاشت رو پای دوستش.

- دونگ... منم تتو دارم؟

His Imaginations | DotaeWhere stories live. Discover now