Chapter 13

632 195 27
                                    


فصل سیزدهم

چانیول

من روز‌هاست که به بکهیون فکر می‌کنم. این یک واکنش غیر‌عادیه. من نباید بیش از اندازه ذهنم رو درگیرش بکنم. اما من هنوز چشم‌های خمار و مست بکهیون رو به یاد دارم.

به قدری کنجکاو و گیج هستم که حتی حاضر می‌شم جلسه امروز رو قبل از همه متقاضیان، ترک کنم و تا اونجایی که در توانم هست، بی دلیل درباره بکهیون کنجکاوی کنم.

من دلیل منطقی‌ای برای کنجکاوی‌ام ندارم. یه مدتی می‌شه که به بی‌منطق‌ترین وکیلی که تا به حال شناختینش، تبدیل شدم. اعتقادات و عقاید من دیگه نمی‌تونن نجاتم بدن. چون قبل‌ها در سردرگمیم، راهی داشتم تا اون رو مثل یک ربات طی کنم و بدونم می‌خوام چیکار کنم. تا بدونم واقعا چی می‌خوام و باید چطور با حس‌هایی که حالا دارم لمسشون می‌کنم، کنار بیام.

من هر روز به بهانه‌ای مسیرم رو به سمت محل کار بکهیون تغییر می‌دم و به بهانه‌ای باهاش هم صحبت می‌شم. من حتی ایستگاه اتوبوسم رو با بکهیون یکی کردم. گرچه این‌کارم باعث می‌شه دیر‌تر به مقصدم برسم.

دلم می‌خواد با او پی ماجراجویی‌هایی برم که تا به حال جرات نزدیک شدن بهشون رو نداشتم. می‌خوام زیبایی پاریس رو ببینم، اما این بار تنها نه، با او می‌خوام ببینمش.

کاری که امروز من در انبار پرونده‌های بایگانی‌ پناهدگان توی سفارتخانه انجام می‌دم، صرفا از روی کنجکاوی من هست. و البته دروغ خوروندن به خودت فقط پوچی بیشتری بهت می‌ده. کار من از روی کنجکاوی نیست. فقط این نه. من چیزی رو در ذهن و قلبم گم کردم. اون هم به خاطر اینه که من گاه به گاه زیاد دروغ به خورد خودم می‌دم.

بکهیون راست می‌گه؛ من چطور می‌تونم همه‌ی آدم‌ها رو نجات بدم؟ این چه نوع دروغیه که به خوردم دادم؟ آیا قراره ذره ذره همینطوری دروغ‌هایی که به خورد خودم دادم رو کشف کنم و کلافه‌تر بشم؟

من حتی به این اهمیت نمی‌دم که با چه دردسری تونستم به همراه بازپرس دلپی، به بایگانی پرونده‌های مهاجرین در سفارتخانه برم. بکهیون هنگام مقیم شدن در پاریس، به کمک وکیلی پیش و پا افتاده‌ای مراحل قانونی اقامتش رو طی کرده بود. بازپرس دلپی، وکیل رو کم و بیش می‌شناخت. از طریق ایمیلی که براش از اطلاعات بکهیون فرستادم بودم، ادعا می‌کرد که بیشتر پناهنده‌های پاریس به اون پناه می‌برن چون با کمترین مبلغ برای کار‌های اداری اقامت فعالیت می‌کنه.

اما چیزی راجب بکهیون درست نیست. من بعد کلی جست و جو، صرفا فقط به پرونده اقامت بکهیون دسترسی پیدا می‌کنم. یک سری اطلاعات تکراری که توی اداره پلیس هم دیده بودمش. اسمی از دوست دختر بکهیون وجود نداره. این بخش عجیب ماجراست.

Lost In Paris {COMPLETED}Where stories live. Discover now