هری احساس میکرد قلبش قصد داره از سینهاش بیرون بیوفته. مثل مجسمهی خشک شده به تلویزیون نگاه میکرد. حتی افتادن ظرف از بین دستهای یخ زدهاش و شکستنش نتونست چشمهای وحشت زدهی هری رو از تلویزیون بگیره.
اون نایل بود. اون دوست خودش بود که داشت خبر مرگش رو میشنید. مرگی که بیشتر از دویست سال پیش اتفاق افتاده بود. نایل..مرده بود؟!
با هر کلمهای که مجری میگفت لرزش تن هری بیشتر میشد. نمیتونست معنی کلماتی که از زبون اون مرد بیرون میومد رو متوجه بشه اما ترس و وحشت همچنان به بدنش چنگ مینداخت.
تقریبا ده دقیقه به تلویزیون خیره شده بود؛ حتی همین الان که دیگه مجری حرفی درمورد نایل نمیزد.
با قدمهای لرزون سمت پذیرایی میره. همچنان نگاه وحشت زدش به تلویزیون بود اما حتی نمیدونست مجری درمورد چی صحبت میکنه. هنوز چهرهی نایل که روی تلویزیون نشونش داده بودن جلوی چشمهاش بود.
جلوی تلویزیون میایسته و زیر لب میگه" نایل..." هر آدمی از یک کیلومتری میتونست وحشت توی لحنش رو متوجه بشه.
اون کلمات همینطور توی سرش تکرار میشدن.
" امروز سالگرد فوت نایل جیمز هوران است."
انگار توی لوپ گیر کرده بود. صدای مجری و جملات وحشتناکش تمام سرش رو در بر گرفته بودن.
"..بر اثر ایست قلبی جان خود را از دست داد."
احساس میکرد مغزش با هربار تکرار مجدد یک قدم به منفجر شدن نزدیکتر میشه.
"..در سن 29 سالگی..."
انگار دوتا دست قدرتمند مغزش رو گرفته بودن و محکم فشارش میدادن تا بترکه.
واقعا احساس میکرد سرش و گوشهاش دارن از شدت درد منفجر میشن.
این میشه که با داد خودش رو سمت کنترل پرت میکنه و بدون اتلاف وقت تلویزیون رو خاموش میکنه.
چند ثانیه به صفحهی سیاه خیره میشه. کنترل رو همونجا روی زمین ول میکنه و سراغ گوشیش میره.
نمیتونست چیزایی که شنیده بود رو باور کنه. آخه اصلا امکان نداشت. نمیشد کسی که هری این همه سال باهاش دوست بود مرده باشه. اصلا با عقل جور درنمیومد.
حتما این یه نایل هوران دیگه بود. دقیقا شبیه نایل خودش.
با همین تصورات موبایلش رو برمیداره و همینطور که اسم نایل جیمز هوران رو سرچ میکنه سرش رو برای خودش تکون میده." آره همینه. این یه..نایله دیگس."
اما وقتی نتایج شخصی که سرچش کرده بود دقیقا مشابه نایل خودش درمیاد با بهت گوشی رو میندازه و دو قدم عقب میره.
نایل مرده بود؟ این یعنی..هری یه..یه روحو میتونست..ببینه.
این غیر ممکن بود. همچین چیزی اصلا با عقل جور در نمیاد.
YOU ARE READING
Mind (L.S)
Mystery / Thrillerخطرناکترین موجودات چی هستن؟ به نظر من آدم موجود خطرناکی است. اما خطرناکتر از آدم ذهنشه. و این ذهن زمانی میتونه تبدیل به یه قاتل بشه که بیمار باشه. چون نمیتونه واقعیت رو ببینه. چون فقط اون چیزی رو میبینه که خودش دوست داره. ولی خطرناکتر از ذهنی بی...