شیطان خدا نبود.
کامل نبود.
پس آتش زندگی شروع به سوزاندن خیلی ها کرد.
هر کس بیش از حد در زندگی غرق می شد آتش او را میسوزاند و خیلی زود جهنم به وجود آمد.
شیطان تبعید شد و سقوط کرد.
سالها در تنهایی و انزوا گذشت. برادر کوچکترش یک فرشتهی ساده بود. حتی او هم اجازه نداشت شیطان را ببیند.تا اینکه آن اتفاق افتاد.
آتش درون یک نفر خاموش شد.
YOU ARE READING
Frozen Hell
Fantasyو اگر جهنم سوزان یخ بزند، مانند این است که بهشت در آتش بسوزد... *احساس می کردم ما هم باید مثل درختان در باد زندگی موج بخوریم و برقصیم. به او می گفتم:"بیا تک تک لحظات را زندگی کنیم!" و حالا خودم نمی دانم چطور این لحظات دردناک و طولانی را دوام می آو...