جهنم یخ زده... اینجا بود؟!
اطراف پر از گیاهان و گل های یخ زده کدر بود.
مثل گل های یخ زده توی باغ دموسا."جهنم یخ زده...؟"
"آره... فقط اینو میدونم. ولی اگه اطلاعات بیشتر میخوای باید بری پیش شیطان یخی."
"کجا میتونم پیداش کنم؟"
"انتهای جهنم، نیمه تاریک."
"آها...ممنون..."نفسم به زور بالا می آمد. اما بلند شدم و ایستادم. تا انتها به زور رفتم. مردی آنجا قدم می زد. لباس مشکی و مو ها و چشمان آبی یخی داشت.
دستانش را پشتش به هم تکیه داده بود. به مسیری دیگر نگاه می کرد. ناگهان برگشت و نگاهم کرد. ظاهرش سرد بود."چی میخوای؟"
ESTÁS LEYENDO
Frozen Hell
Fantasíaو اگر جهنم سوزان یخ بزند، مانند این است که بهشت در آتش بسوزد... *احساس می کردم ما هم باید مثل درختان در باد زندگی موج بخوریم و برقصیم. به او می گفتم:"بیا تک تک لحظات را زندگی کنیم!" و حالا خودم نمی دانم چطور این لحظات دردناک و طولانی را دوام می آو...