گیلاس شرابی از سینیای که جلوش گرفته شده بود، برداشت. یه چشمش به در بود، یه چشمش به اطراف. بهتر بگیم، حواسش به یونگی بود که اون سر سالن علاوه بر ماسک بالماسکه، نقاب خوشرویی و اجتماعی بودن به صورت داشت. قطعا اگه ویسکی نبود، این چهره از یونگی با هیچ زوری بالا نمیاومد.دونه دونه افراد دعوت شده، وارد عمارت میشدن. سئوجونگ حتی خانوادههای غیر مجمع اما مهم رو هم دعوت کرده بود؛ اون زن برنامههای جدی برای امشب داشت. هرچند این یه شانس دیگه براشون بود تا بتونن ناری و جونگکوک رو با هر ترفندی که شده، به عنوان مهمان وارد کنن و توی این جمع زیاد، به چشم نیان. پس چرا نمیرسیدن؟ نکنه هنوز هیچی نشده، مشکلی پیش اومده؟
فلش بک
تهیونگ، یونگی، جونگکوک و ناری دور هم نشسته بودن؛ با هیچ اصرار و خواهشی ناری حاضر نشده بود تا پا به عمارت کیم بذاره و از اونجاییکه برای نقشهی جشن بالماسکه بهش نیاز داشتن، تهیونگ مجبور شد خودش وارد سوئیت ناری بشه. با حضور هر چهار نفر اونا، واقعا خونهی ناری کوچیکتر به نظر میرسید.ناری تنها فردی بین اونا بود که چهارزانو راحت روی مبل نشسته و احساس معذب بودن نمیکرد. دست به سینه منتظر بود تا حداقل یکی حرف رو شروع کنه
ناری: اگه حرف نمیزنید، برم به کارام برسم
تهیونگ: خوشحالی که الان دیگه برام کار نمیکنی؟
ناری: خوشحالم که الان راحت میتونم از خونهم بیرونت کنمهمونجوری که جونگکوک با یونگی نمیتونست کنار بیاد، انگار آب ناری هم با تهیونگ توی یه جوب نمیرفت. حالا هم که دیگه هیچی جلوی ناری رو برای صریح بودن با رییس کیم نمیگرفت، شرایط غیرقابل پیشبینیتر شده بود
تهیونگ: اینجا خونهی جونگکوک هم هست
ناری: پس برو توی سهمش بشین
تهیونگ: سهمش کجاست؟
ناری: دستشوییسرفهی جونگکوک و پوزخند یونگی همزمان، جلوی ادامهی بحث رو گرفت. فقط یه جمله توی سر جونگکوک رد میشد: «امشب قرار نیست صلحی در کار باشه»
جونگکوک: درباره جشن بالماسکه یکشنبه شب همتون خبر دارید
بیشتر نگاهش به سمت ناری بود تا تاییدش کنه. ادامه داد: تهیونگ یه نقشه داره که برای پیشبردش احتیاج به کمک هر دوتاتون داریم
هم به ناری نگاه کرد، هم یونگی. هرچند میدونست راضی کردن ناری از همراه کردن یونگی، کار سختتریه. سکوت ناری باعث شد تهیونگ شروع کنه توضیح دادن.
تهیونگ: عمارت سفید سیستم امنیتی قویای داره. توی مواقع عادی نمیشه واردش شد و اگر هم وارد بشی، دسترسی راحتی به همه جاش نمیتونی داشته باشی.
دلیل اصلیش هم اینه که تمام اسناد و مدارک مهم خانواده لی اونجاست. نه فقط اسناد، حتی بخش مهمی از ثروت مالیشون مثل شمش و جواهرات هم همونجا جمع شده. مفهوم مهم جشن بالماسکه اصلی امسال توی عمارت سفید هم همینه؛ نشون دادن قدرت خاندان لی.
YOU ARE READING
yukai
Fanfictionقرار بود یه زندگی ساده داشته باشه؛ همونی که از اول دنبالش بود اما دیدن اینکه تمام حقش، توی دست آدمای دیگه داره دست به دست میچرخه، انتقام و سرکشی درونش رو بیدار کرد. به اطرافش نگاه کرد و دنبال قدرتمندترین آدمی گشت که میتونست ازش استفاده کنه. فارغ ا...