s2/ part 36: just one night

787 98 25
                                    


Smut alert ❌
برآمدگی کم و سفتی که زیرش حس می‌کرد، باعث شد خودش رو از روی پاهای تهیونگ تکون بده. گاز آرومی از گردن مرد گرفت و دستاش رو به بقیه‌ی دکمه‌های بسته‌ی پیراهنش رسوند. خودش هنوز پالتو به تن داشت ولی برای لمس پوست گندمی تن رئیس کیم بی‌قرار بود. بعد از باز شدن اون چند مانع، خودش رو عقب کشید و نفس نفس زد. دستای تهیونگ هنوز پهلوش رو رها نکرده بودن و هر ثانیه بیشتر گر می‌گرفت.
پالتوش رو درآورد و جایی که نمیدونست کجاست انداخت. دست به دکمه‌های پیراهن پشمی خودش برد که لمس گرمای انگشتای تهیونگ رو دور کمربندش حس کرد.

مخالفتی داشت؟ نه. لبخندی گوشه لبش جا خوش کرد و بعد از باز شدن کمربند، از رو صندلی بلند شد و کامل ایستاد. شلوار و باکسرش رو همزمان درآورد‌. لرزی که به پاهاش افتاد، نمیدونست به خاطر سرماست یا نگاه خیره و تحسین کننده‌ی تهیونگ. هر چی که بود، دستای مرد بزرگتر زودتر بهش رسید و مجبور شد سرجای قبلیش برگرده.
این بار با تنی کاملا بی‌لباس، داشت توی گرمای آغوش نیمه برهنه‌ی مرد بزرگتر حل می‌شد.
اینکه مرد بزرگتر با لب‌هایی که به فاصله خیلی کمی از هم باز بودن و بدون هیچ حرفی اونا رو در اختیار داشت، بیش از حد لذت‌بخش بود.

برای آخرین بار زبونش رو به امتداد لب‌های پسر حرکت داد و با بوسه عمیقی سرش رو عقب کشید. جونگکوک‌ زانوهاش رو به سختی توی اون صندلی چرم نه‌چندان بزرگ جا داده بود؛ بازتر شدن پاهای تهیونگ برای پایین کشیدن شلوار و باکسرش، جا رو براش تنگ‌تر کرد اما هیجانی که تب داغش رو زیر گونه‌ها و پشت گوشش حس می‌کرد، قوی‌تر بود.

دست چپش رو دور گردن تهیونگ پیچید و دست راستش پایین‌تر رفت تا به آلت نیمه آماده‌ی مرد برسه. انگشت‌هاش رو با لذت روی آلت مرد بالا و پایین کرد و با برخورد لب‌های خیسش به گردن مردی که حالا صدای ته گلوش رو آزادتر کرده بود، گفت: یه امشب از دنیا وقت می‌خوام

گردنش مداوم بوسیده می‌شد و آلتش پمپ. توی این وضعیت هوش و حواسی براش باقی نمونده بود که منظور پسر رو کامل متوجه بشه

تهیونگ: برای.. چی؟

جونگکوک‌: برای اینکه فکر نکنم لیاقتت رو دارم یا نه.

با شنیدن این جمله، چشمای نیمه بسته‌ش کامل باز شدن. پسر کوچکتر هنوز لاله گوشش رو می‌مکید نمی‌تونست چهره‌ی پر از عذاب وجدانش رو ببینه.
چنگی به باسن لخت پسر انداخت تا بالاتر بیارتش اما در جواب فقط صدای ناله‌ی پر از لذتش رو شنید.

جونگکوک‌ آلت‌های تحریک‌شده‌ی هر دوشون رو به دست گرفت و افقی روی هم حرکت داد. هر دو هیس بلندی کشیدن و زانوهای جونگکوک‌ بیشتر لرزید.

تهیونگ: تا صبح..‌ فقط میخوای باهاش بازی کنی؟

سری که بالا اومد و خنده‌‌ی ریزی که روی لبای ورم کرده و خیس پسر نشستن، جواب حرفش بود. همزمان با تندتر شدن حرکت دست جونگکوک‌، این انگشتای تهیونگ بود که سوراخ باسن پسر رو پیدا کردن.

yukaiWhere stories live. Discover now