Part 21: don't look back

858 104 19
                                    


سعی می‌کرد با نفس عمیق کشیدن، جلوی خودش رو از هر کار شتابزده‌ای بگیره اما فایده‌ای نداشت. لحظه به لحظه برافروخته‌تر و حتی نگران‌تر می‌شد. واقعا لیون باهاش همچین کاری کرده بود؟ اونم با جونگکوک‌؟

یونگی در رو باز کرد و وارد شد. فلش رو رو‌به‌روی تهیونگ گذاشت و خودش سمت آشپزخونه رفت.

یونگی: فیلمای مداربسته رو چک کردم. حدودا یک ساعت قبل از رسیدنت، به عنوان نیروی خدماتی وارد واحدت شدن و با یه کیسه زباله مشکی بزرگ بیرون اومدن. کیسه سنگین بود.

و بطری آبی که از یخچال بیرون آورده بود رو سر کشید.
تهیونگ فکش رو منقبض‌تر کرد و با صدای پر از حرص اما کوتاهی گفت: مثل آشغال بردنش...

ناری: درباره این یارو که جونگکوک‌ رو برده میشه یکی بیشتر توضیح بده؟ اینجا فقط منم که نمی‌فهمم چه خبره

جیمین که به خاطر درد داشتن، راحت‌تر از بقیه روی مبل نشسته و کوسنی پشت کمرش گذاشته بود، با دست بهش اشاره کرد تا به جای سر پا ایستادن کنار پنجره قدی شیشه‌ای پذیرایی، کنارش بشینه. ناری بی‌رغبت خواسته جیمین رو انجام داد

جیمین: بیا نزدیکتر

ناری نگاه معناداری بهش انداخت اما بهش نزدیک‌تر شد؛ تا جایی که جیمین راحت می‌تونست در گوشش با کمترین سر و صدا حرف بزنه

جیمین: محموله‌های ارسالی به بلک دراگون چند وقته مشکل داره. لیون جونگکوک‌ رو به رئیس بلک دراگون داده تا تجارتشون مستحکم بمونه
ناری: خب چرا محموله‌ها مشکل داشتن؟ اصلا مقصر مگه نباید تاوان بده؟

ناری سعی کرد با همون تن صدای پایین سوال بپرسه. قیافه یونگی و تهیونگ مشخص بود حوصله شنیدن حرفهای تکراری رو ندارن

جیمین: مسئول حمل بار، خاندان جئونه و اونا بار رو کم و زیاد می‌کردن و همه می‌دونن
ناری: ولی سئوجونگ اون رو می‌چرخونه. گرفتن جونگکوک‌ تنبیهی براش نیست

جیمین با صدای کمی بلندتر جواب داد: سوال مهم همینجاست

تهیونگ شنید و میدونست مجبوره جواب بده؛ اگر کمک بقیه رو می‌خواست...

تهیونگ: منو تنبیه کرد نه سئوجونگ رو

و از روی کلافگی دستی به صورتش کشید. بلند شد و گوشیش رو درآورد؛ دیگه نمی‌تونست تحمل کنه.
یونگی: بذار رو اسپیکر
تهیونگ: نه

و گوشی رو دم گوشش گذاشت. زیاد طول کشید اما بالاخره صدایی از اون ور خط پخش شد

لیون: دیرتر از چیزی که فکر می‌کردم زنگ زدی. خیلی طول کشید بفهمی تختت خالیه؟
تهیونگ: طول کشید تا به خودم مسلط بشم تا بتونم ازت بپرسم چرا

یونگی بی‌هوا گوشی رو از دست تهیونگ گرفت و روی اسپیکر گذاشت و بعد تحویلش داد

لیون: چرا نداره وی. بهت فرصت دادم خودت حلش کنی اما نخواستی. منم به شیوه خودم حلش کردم، همه هم راضی‌ان
تهیونگ: با پیش‌کش کردن پسر اعضای مجمع؟
لیون: تا جایی که می‌دونم اون دیگه جئون نیست. وی من فقط با دارایی تو، کاری که باید انجام میدادی رو به جات انجام دادم. نباید ازم ممنون باشی؟
تهیونگ: ولی اون خرابکاری کوفتی دست من نبود

yukaiWhere stories live. Discover now