بلند جيغ كشيدم و پريدم بغلش-جاستينننننننن!فاك يو مرددد!
صداى بلند جيغ نايل هم از پشت سرم اومد-يا مسيييححح!تو برگشتيييى!
تو يه حركت گونشو بوس كردم كه صداى خندش اومد،ازش جدا شدم كه نايل پريد بغلش كه شوت شد عقب-نايللل!
ياده يه چيزى افتادم-زين!زين كجاسستتت؟؟؟
جاستين دستشو دور نايل حلقه كرد و خنديد-اون توى حياطه
سريع از كنارشون گذشتم كه خوردم به نينا:-چيشدهه؟؟
از كنارش گذشتم و داد زدم-نايل و جاستين برگشتننن!
Zayn's POV:
الكس-خيلى خوشحالم كه برگشتى،مدرسه اصلا بدون تو حال نداشت
دستشو توى دستم فشردم-از اون شهر خوشم نيومد،خوشحالم كه خوشحالى كه...
صداى جيغ آشنايى نزاشت حرفمو كامل كنم و سرمو اوردم بالا و با ديدن رز چشمام گشاد شد و حس كردم الان از خوشحالى غش ميكنم.
بلند جيغ كشيد-زيننننن
و بدو بدو سمتم اومد،نميدونستم چيكار كنم تنها كارى كه كردم اين بود كه دستامو باز كردم و اون پريد بغلم،پاهاشو دورم حلقه كرد كه دستمو دورش حلقه كردم و محكم گرفتمش كه با دستاش دو طرف صورتمو گرفت-دلم برات تنگ شده بود عوضى!
و تو يه حركت گونمو بوسيد و دورباره بغلم كرد-فكر نميكردم انقدر دلت برام تنگ شده باشه!
زد به بازوم-خفه شو بابا!
و سرشو ازم جدا كرد كه ازم پياد پايين كه سفت چسبيدمش،باشه،من به جاستين قول دادم اينكارو انجام بدم!
دستمو توى موهاش بردم و لبامو گذاشتم روى لباش
Rose's POV:
چشمام از تعجب گشاد شده بود،صداى جيغ چند نفر از كنارم اومد كه زين لباشو از لبام جدا كرد. دهنم باز مونده بود
-تو...تو الان منو بوسيدى!
زين خنديد-اره! ناخودآگاه لبخندى روى لبم بود كه زين كشيدش توى بغلم و چرخوندم و بلند داد زد-من بوسيدممتتتت!
بلند خنديدم و جيغ كشيدم كه بچه ها دورو ورمون جيغ كشيدن.
ولى وسط جمعيت،با ديدن لويى كه با اخم به ما نگاه كرده بود يه لحظه قلبم وايساد.
Zayn's POV:
پوزخندى زدم و رفتم سمت لويى و دستم و گذاشتم روى شونش-بهه لويييى!
برگشت سمتم ك. لبخندى كه روى لبش بود با ديدن من من لبخندش محو شد و اخم كرد-چيه ماليك؟
خنديدم-حالا شدم ماليك؟تاملينسون؟
به سرش به دوستاش كه كنارش بودن با سر فهموند كه بايد برم و اونا هم رفتن. لبخند زدم-سگاتو فرستادى برن؟
لويى به سمتم اومد-مواظب حرف زدنت باش!
قد من بلند تر از اون بود،پس فيلا برترى بيشترى داشتم،دستم و گذاشتم روى شونه اش و هولش دادم عقب-نباشم چى ميشه؟
ادامه دادم-فيلا كه تو هيچ عنى نخورديو من هنوز نيومده از تو حلو ترم!بازم مثله هميشه!كوچولويه ريزه ميزه!
صداشو برد بالا-خفه شو!
صدامو آروم كردم-اوه اين اخرين تُنه صداته تومو كوچولو؟تو حتى نتونستى دختر مورد علاقتو بدست بيارى! و حدس بزن!اولين بار اون دختر كى با اون بود؟"بلند گفتم"من!دوسال پيش!
با اين حرفم لويى داد زد و محكم زد توى دهنم كه به عقب تلو تلو خورد،لبم بريده بود،دستم و كشيدم روى لبم-كه اينطور!
و محكم به سمتش رفتم و كوبيدمش به ديوار مدرسه كه دخترا جيغ كشيدن
YOU ARE READING
Teacher
Fanfictionدرسته كه بعضى چيزا حتى فكر كردن بهشون اشتباهه ولى همين باعث ميشه كه به سمتشون كشيده بشى دانش آموز من يكى از اون اشتباهات دوست داشتنى بود.