58-im really sorry

795 53 0
                                    


با صداى ارومى گفتم و تند تند پلك زدم تا بتونم نفس بكشم،انگار يه چيزى توى گلوم گير كرده بود-من چيزيو پنهان نميكنم
صداى دادش خونه رو لرزوند-بعد چى هست كه اگه زين بفهمه بين منو اون دعوا ميشه؟اون زين لعنتى به منو تو چه ربطى داره؟كدوم قضيه رو تموم كنى؟
دستاش شونم و چنگ زد كه سرمو اوردم بالا،توى صورتم داد زد-رز!من دارم باهات حرف ميزنم!اون چيه؟چيو دارى ازم مخفى ميكنى؟
تند تند پلك ميزدم و سعى ميكردم نفس بكشم ولى هوا به ريه هام نميرسيد
-رز؟؟
اون با صداى تقريبا بلندى گفت،ولى من ديگه حرفاى بعدش و نشنيدم
و از بين دستاش ليز خوردم و افتادم زمين
.
با سردرد بدى چشمامو باز كردم،به دورو ورم نگاه كردم،اشنا نبود،روبه روم چوبى بود كه داشت توى اتيش ميسوخت،شومينه؟
-هرى...
با صداى گرفته اى گفتم كه دستى سريع روى شونه ام قرار گرفت-رز!خداى من بالاخره بيدار شدى!من داشتم از نگرانى ميمردم!تو چت شد يدفعه؟
و توى بغل كشيده شدم
لباسش و چنگ زدم و دستش و توى دستم گرفتم-چيشد؟
دستم و فشرد-من داشتم باهات حرف ميزدم...
يكم مكث كرد-درواقع داشتيم...
غر زدم-هرى
اون سريع به خودش اومد-تو از بين دستاى من افتاديو...من براى يه ثانيه فكر كردم كشتمت
نوك انگشتاى سردش روى گردنم تنم و لرزوند
موهامو زد كنار و از پشت كشيدم توى بغلش-من واقعا معذرت ميخوام نميخواستم عصبانى بشم نميدونم چم شد من واقعا متاسفم رز
-هرى مهم نيست...
من بايد بهش ميگفتم!
نشستم و دستم و روى پاش گذاشتم و تا خواستم چيزى بگم پريد وسط حرفم-مهمه!من خيلى بد رفتار كردم!من به خودم قول داده بودم ديگه اينطورى عصبانى نشم
داد زدم-هرى!
سرشو انداخت پايين-ببخشيد
دستم و بردم سمتش و صورتشو نوازش كردم،اون يكم زبر بود،اون داشت ريش در مياورد؟من اونو با ريش نديده بودم!
سرشو اورد بالا،چشماش نمناك بود-من نميخوام تو بخاطر من اسيب ببينى
-هى تو به من اسيب نميزنى!
فكش منقبض شد-رز من خيلى دوستت دارم
صورتم و توى دستاش گرفت-خيلى!
بعد صورتم و بوسيد،دوبار،سه بار،پشت سره هم
و بعد كشيدم توى بغلش-اگه بلاى سرت بياد من خودمو نميبخشم!
چرا اون اينطورى ميكنه؟
-هرى من فقط حالم بد شد!
-ميدونم،و اين به خاطر من بود
نفسم و فوت كردم بيرون و چيزى نگفتم،ميخواستم يكم توى بغلش باشم
-هرى بايد يه چيزى بهت بگم...
ازش جدا شدم-بايد خيلى وقت پيش بهت ميگفتم
نينا درست ميگفت!اون حق داره بدونه!مهم نيستم زين لعنتى كه همه چيو ميفهمه بفهمه!
-نه رز!
چشمام گشاد شد
-نميخوام بدونم،وقتى نميخواستى بهم بگم نبايد اينطورى ميكردم،تو بالاخره بهم ميگى،ولى الان نه!هر وقت اماده بودى حرفات و به من بگو،و اينكه...زين،من با اوردن اسم اون يكم عصبى شدم و ...
ابرو بالا انداخت-يكم زيادى عصبى،من حس خوبى به اون ندارم
لبخندى بهش زدم،من واقعا انتخاب خوبى كردم،اون خيلى خوب بود!
اون بهترين انتخابى بود كه ميتونستم بكنم!
با به ياد اوردن خانوادم اخم كردم،اميدوارم اونا هم مثله من موافق باشن!
اين افكارو پس زدم و خودمو توى بغلش جا دادم و روى زمين دراز كشيديم،چشمامو روى هم بستم و لبخند زدم و خيلى اروم زمزمه كردم
فكر كنم فقط خودم شنيدم-دوستت دارم
****
ابرو بالا انداختم-اسكى روى يخ؟
و سرمو اوردم بالا و به هرى نگاه كردم-ما ميخوايم اينكارو انجام بديم؟سوپرايزت اين بود؟
اخم بامزه اى كرد-اين اولشه!اگه ميخواى ميتونيم بريم!
هولش دادم سمت قسمتى كه همه كفشاشونو ميپوشيدن-برو بابا!من منظورم اين نبود
و روى صندلى نشستم و دستم و روى شلوار جينم كشيدم،هوا به شدت سرد بود
با تكون خوردن كفشاى سفيدى جلوم به خودم اوردم-نميخواى بپوشى؟
دستم و به سمتشون دراز كردم-بده بده الان ميپوشم
ولى دستشو برد عقب-خودم پات ميكنم
-هى...
اخم كردم،ولى قبل اينكه اعتراض كنم اون خم شد و پامو توى دستش گرفت
تنم مور مور شد-هرى خودم ميتونم بپوشم
اون محل نداد و بند بوتامو باز كرد و كفشا رو پام كرد،نميدونم اون عمدا اينكارو ميكرد يا نه ولى هى دستشو پشت پام ميكشيد!
اون بند كفشو كشيد و دستشو كرد توى موهاشو دادشون عقب و خنديد-خبب اينم از اين خانم كوچولو
لبمو غنچه كردم-كوچولو خودتى
اون بلند شد-باشه منم
تو يه حركت بلند شدم و حواسم نبود كه كفش اسكى پوشيدم و روى زمين ليز خوردم و رفتم توى بغلش
سرفه كرد-كوچولو و دست و پا چلفتى
-خودتى
اينو گفتم و صاف وايسادم،خيره سرم من هزار سال اينكارو انجام دادم
-بدو كفشاتو بپوش!
با چشم غره گفتم
خنديد-الساعه!
و سره جاى من نشست و كفش مشكى برداشت و پوشيد
-اينم از اين
و از جاش بلند شد كه يه لبخند بهش زدم
دستشو دراز كرد-بريم؟
دستم و توى دستش جا دادم-بريم!
و وارد پيست شديم،اولش يكم برام سخت بود ولى دوباره همه چى يادم اومد و الان داشتم جلوى هرى چرخ ميزدم
اخم كرد-من خيلى بهتر ميتونم برم
زبونمو براش در اوردم و نزديكش شدم-اره اره!
و دستمو زدم به دماغش-حتما استاد!ممكنه شما تو درس بهتر از من باشين ولى من تو خيلى چيزا از شما بهترم
-اصلا هم اينطورى نيست
اون سريع ازم جدا شد كه همون لحظه نزديك بود ليز بخوره و مستقيم با كون بيافته -هريييى!
-رزززز!
يقشو كشيدم كه اومد جلو-احمق نباشش
دستشو توى دستم گرفتم-با من بيا
-من ميتونمــ...
دستم و گذاشتم روى لبش-خفه شو يكم پيش داشتى قطع نخاع ميشدى اقاى پر ادعا
دوتا دستاش و بين دستام گرفتم و كشيدمش دنبال خودم-خيلى ريلكس بيا انگار كه دارى با كفش عادى ميرى،فرقى نداره
چشماشو سفيد كرد-اره فرقى نداره فقط جريان اينه كه به جاى كفش،كفش به علاوه ى يه تيغه ى نازك زيرشه
ريز ريز خنديدم-اره تفاوتش فقط همينه
تو يه حركت دستاش و ول كردم كه دستاش بين و زمين و هوا موند-رز رز ولم نكنن برگردد!
رفتم عقب-صاف وايساد ببينم
بعد از كلى كلنجار رفتن با خودش بالاخره صاف وايساد
-ديدى كه ميتونى؟
ادامو در اورد-ديدى كه ميتونى؟ ولم كنن!اصلا من غلط كردم اوردمت اينجا
بهش چشم غره رفتم-حالا مثله من بچرخ!خيلى راحت
و يه دور براش چرخيدم
سرشو تكون داد-بچرخم
لبشو خيس كرد و بهم زل زد-باشه!
ولى اون به جاى چرخيدن،كارى كرد كه پاش از زير در رفت و تنها كارى كه من تونستم بكنم جيغ كشيدن اسمش و گرفتن شالش بود و بعد بومم!فرود اومد اون روى زمين
به قيافش كه روى زمين بود نگاه كردم
-اييييييى!
لبمو گاز گرفتم كه بلند نزنم زير خنده
داد زد-ببين رز خنديدى شب ميدونم باهات...
با اين حرفش بلند زدم زير خنده ولى بعد شالش كه توى دستم بود و گذاشتم جلو دهنم
داد زد-نخندددد!
و تو يه حركت زير خالى شد و فرود اومدم روش!اون برام زير پاييى گرفته بود!
-هرولدددد!
محكم زدم به سينش-اگه ميافتادم روى يخااا!
اخماشو تو هم برد و لباشو داد جلو-اوف خانم كوچولويى ما دردش ميومد
اگه اون لعنتى فقط ميدونست عمرا اينكارو ميكرد
دستشو دورم حلقه كرد
-هرى دورو ورمون ادم هست
اون روى زمين نشست-مگه مهمه؟
و لباشو روى لبام گذاشت
.
دره خونه رو محكم بستم-دارم از خستگى ميميرم!
و خودمو انداختم روى مبل
با صداى خفه گفتم-كى بهت گفته بود بايد بياريمون يه خونه كه توى فضاى باز باشه و يكن اونور ترش جنگل باشه و يه ساعت با شهر فاصله داشته باشع؟
هرى خنديد-خودم؟
روى مبل نشستم و بهش چشم غره رفتم-من خوابم مياد
اون سريع جواب داد-بهتره نياد
چشمام گشاد شد-چرا؟
اون نزديك دره خونه شد و بازش كرد-ميتونى جوابتو توى اتاق خواب بگيرى

Teacher Where stories live. Discover now