26-what are u doing?

1.3K 76 1
                                    


پامو كوبيدم به ديوار كه صداى پرستار اومد-هيسسس!
سريع برگشتم-ببخشيد؟
پرستاره سرى تكون داد و روشو اونور كرد كه پوفى كشيدم و رفتم سمت ميزش و ارنجم و گذاشتم روى ميزش كه بعد چند ثانيه سرشو اورد بالا-بله؟
-هيچى،حوصلم سر رفته
سرشو تكون داد و دوباره سرشو كرد توى كامپيوتر
غر زدم-هى انقدر بد عنق نباش
و صاف وايسادم،همون موقع صداى پاى يكيو شنيدم،سريع رومو برگردوندم كه با ديدن رز و باباش سريع پشت صندليه ى پرستار قايم شدم:-هى پسر تو دارى چيكار ميكنى؟
-هيش هيش جان مادرت هيش
رز باباش و هول داد كه باباش خنديد-باشه ميرم ميرم
و از ديدم خارج شد،رز برگشت و دورو برش و نگاه كرد-هرى؟
سريع از پشت صندلى در اومدم-مرسى خانم پرستار
و براش دست تكون دادم-اينجام
.
صندليى از گوشه ى اتاق برداشتم و گذاشتم كنار تخت مامانش و شونش و گرفتم و نشوندمش،حرف نميزد و همين طور زل زده بود به مامانش
براى خودمم يه صندلى اوردم و نشستم كنارش،بهش نگاه كردم،انگار اصلا تو اين حال و هوا نبود،به دستش كه روى پاش بود نگاه كرد و اروم دستمو گذاشتم روش كه لرزيد و سرشو اورد بالا
لبخند زدم-نگران نباش،اون خوب ميشه
نفسشو داد بيرون-ميدونم،ولى ميترسم
دستشم و دورش حلقه كردم و موهاشو نوازش كردم كه سرشو گذاشت روى شونم:-اون خوب ميشه،بهت قول ميدم
سرشو اورد بالا و بهم زل زد كه بهش نگاه كردم،چشماى عابيش ديوونم ميكرد-قول ميدى؟
اينو بهم گفت كه به زور آب دهنم و قورت دادم-آ،اره
يكم بهم نگاه كرد و بعد خنديد-باز چشمات اونجورى شده
خنديدم-بيخيال
و چشمامو روى هم فشار دادم،يكم سكوت بينمون برقرار شد
-من خوابم مياد ولى خوابم نميبره
اينو گفت،بهش زد زدم،اهان!
دستم و گذاشتم روى گردنش-١
ابرو بالا انداخت كه همين طور اروم اروم شمردم
گردنشو گونشو نوازش كردم كه رسيدم به چشماش-٩ و ١٠
و آروم پلكاشو بستم-حالا سرتو بزار روى شونه امو آروم بخواب
.
سرمو تكيه داده بودم كه پشتيه صندلى كه يهو صداى ناله ى يكى اومد،سريع چشمامو باز كردم كه با ديدن مامان رز كه چشماش يكم باز كرده بودو چيزى رو زمزمه ميكرد سريع سر رز و تكيه دادم به پشتيه صندلى و رفتم سمتش،اصلا حواسم نبود كه منو ميشناسه
زمزمه كرد-آ،آب
سرمو گردوندم كه با ديدن پارچ آبى كه روى ميز بود سريع يه ليوان پر آب پر كردم و دستم و گذاشتم پشت كمرش و اون دستگاه لعنتى كه باهاش نفس ميكشيد و گذاشتم كنار و ليوانو گذاشتم روى لبش
آبو كه خورد سريع اونو گذاشتم روى دهنش و درازش كردم،تازه يادم اومد چيكار كردم،زمزمه كرد-تو...
سريع ازش جدا شدم و رفتم سمت رز-رز پاشو!
و به مامانش اشاره كردم
Rose's POV:
دست و پام ميلرزيد،خب مامانم بيدار شده بودو يه حسى بهم ميگه هريو ديده بود!
صداى لرزونش بلند شد-اون،كى بود؟
با تته پته گفتم-كى كى بود؟
-همون مرده،با چشماى سبز و نميدونم،درست نديدم،فقط،چشماى سبز خاصى داشت
لباسم و توى دستم چلوندم،خدايا
Part 40:
-ام،تو،تو خيالاتى شدى مامان من فقط اينجا بودم!
با همون حال خرابش بهم چشم غره رفت-اون يه مرد بود،نه يه پسر جوون،تو دارى،چيكار،ميكنى رز،اسكارلت پيرز؟
سريع از روى صندلى بلند شدم-ميرم بيدار شدنتو به دكتر بگم!
و سريع از اتاق رفتم بيرون كه هريى دمه در وايساده بود اومد سمتم-نگو كه منو شناخت!
سرمو تكون دادم-شانس اورديم!
سريع گوشيمو در اوردم و به بابام زنگ زدم-بابا مامان بيدار شد،خودت بيا پيشش
چقدر من دختر خوبيم
****
قاشقم و كردم توى بستنيم و كردمش توى دهنم
صداى هرى منو از افكارم در اورد-هى،جريان اون مسابقه ى استعداد يابى چى بود؟
بستينمو قورت دادم كه يهو ياد اون افتادم و اخم كردم-نينا بدون اينكه به من بگه منو ثبت نام كرده
چشماش گشاد شد و لبخندى روى لبش اومد
عينكش و داد بالا و اون دفتر چرمش كه توش داشت مينوشت و بست-اوه!
غر زدم-اوه نداره!من هيچ كارى بلد نيستم بكنم
عينكشو از توى موهاش در اورد ته دسته ى عينكشو بين دندوناش گذاشت-امم
چشمامو روى هم فشار دادم-اگه يه ثانيه ديگه اونو از لاى دندونات در نيارى بهت قول نميدم كه اتفاقى توى محيط عمومى بينمون نيافته
اينو گفتم كه خنديد-الان تو دارى اعتراف ميكنى كه من تونستم با يه عينك تورو تحريك كنم؟
سرمو تكون دادم-من؟
اخم كرد-خانم اسكارلت،تو خيلى پرروعى
لبخند زدم-خودم ميدونم
چشماشو سفيد كرد و بعد چند ثانيه سكوت گفت-بلدى گيتار بزنى؟
-چطور؟
.
Harry's POV:
اون بى تجربه گيتارو توى دستش گرفت،گيتار يكم زيادى بزرگ بود-ميخواى بيام كمكت؟
تيكه مويى كه لجوجانه روى صورتش بودو با فوتش داد عقب-نه من خودم ميتونم
بعد چند ثانيه پوفى كرد و گيتارو ول كرد-نه!من نميتونم!
از جام پاشدم و رفتم سمتش و پشتش قرار گرفتم كه خواست پاشه كه شونشو گرفتم و نشوندمش-بشين
دستم و از دو طرفش اوردم جلو و گيتارو روى دستاش و پاهاش تنظيم كردم
دستش و گرفتم و درست روى گيتار گذاشتم و بعدشم اون يكى دستشو روى سيما-سيما رو فشار ميدى،با نوك انگشتت،هر انگشت براى يه سيمه
سرمو اوردم پايين و تقريبا سرم توى گردنش بودو نفسم ميخورد به گردنش،لرزش دستاشو وقتى ميگرفتمشونو حس ميكردم
اون حس شيطنت توى وجودم ترشح شد،دستم و روى كمرش قرار دادم-صاف باش
با اين حركت سيخ نشست كه دستم و روى كمرش كشيدم،صدام دوباره دورگه شده بود-خب رز،حالا،ما،چيزه،بايد
چشمامو محكم روى هم فشار دادم و تو يه حركت گيتارو زدم-بيخيال درس دادن گيتار!
و كمرشو گرفتم و از پشت بهش چسبيدم و سرمو كردم توى گردنش-من اصلا نميتونم تمركز كنم وقتى كنار توام!

Teacher Where stories live. Discover now