Rose's POV:
سره كلاس باله بوديم،احمقانه بود،ديشب حال به هم زنترين روززندگيم بود،هميشه همين طوره،اون الكل روى بدن اثر ميكنن و منو اون به هم نزديك ميشيم و اون ميره و فردا،اون استاده منه و يه جورى رفتار ميكنه كه هيج اتفاقى نيافتاده
استاد صدام كرد-رز!نوبت توعه!
اومدم وسط،مغزم مشغول بود،تاخواستم بچرخم پام پيچ خورد و محكم خوردم زمين،صداى افتادنم توى كل سالن پخش شد،صداى آهنگ قطع شد كه صداى استادو شنيدم-رز،خوبى؟
-نه
استاد-چى؟
سريع بلند شدم،حس ميكردم الان گريم ميگيره-من بايد برم بيرون
و به سرعت رفتم دمه در و خم شدم و سويى شرتم و برداشتم و روى خودم كشيدم و از كلاس زدم بيرون و از پله ها رفتم پايين،اصلا جلومو نگاه نميكردم،محكم خوردم به يكى،ميدونستم خودشه،توجه نكردم و سريع از كنارش گذشتم كه صدام كرد-رز!
محل ندادم و از سالن مدرسه زدم بيرون،من نياز داشتم نفس بكشم
Harry's POV:
به زنگ قبل فكر ميكردم،فكر كنم حالش خوب نبود
"فكر ميكنى؟"
-خفه شو
به خودم گفتم كه يهو صداى يكى از بچه ها بلند شد-استاد نميخواين شروع كنين؟
-اوه بله
اينو گفتم،خب بزار امروز براى يه بارم كه شده حاظرغايب بكنم
همين طور داشتم حاظر غايب ميكردم كه به رز رسيدم،خيليى به احساس اسم و فاميلشو گفتم ولى كسى جواب نداد،اخم كردم و سرمو اوردم بالا و دوباره تكرار كردم-رز پيرز
صداى آروم نينا اومد-اون امروز نيومده مدرسه
كه اينطور!
-من صبح خودم ديدمش!
نينا آروم زمزمه كرد-لعنتى
ادامه داد-ام،اون حالش خوب نبود و چيزه الان
به تته پته افتاده بود،اخمم غليظتر شد-مهم نيست!براش غيبت ميزنم
ايندفعه كارولاين اعتراض كرد-ولى استاد
-ساكت!كارى نكنين براتون منفى بزنم!
باشه،ولى امروز به طور بدى مثله اژدها ترسناك شدم
.
-سوالى نيست؟
همه ى كلاس سرشونو به معنيه نه تكون دادن
-خب! دستم و به كتم گرفتم و درش اوردم و گذاشتم پشت صندلى و استينامو زدم بالا-حالا بهتون يه سوال ميدم تا مطمئن شم
صداى غرغراشون رفت بالا،اهميت ندادم و يه سوال خيليى سخت و نوشتم پايه تخته،برگشتم،همه به دستام زل زده بودن،اخم كردم
-صورت مسئله روى تخته اس يا دستاى من؟
صداى آروم يكى از دخترا اومد-دستتون كم مثله دفترنقاشى نيست استادد
-نشنيده ميگيرم!
حالم از اين حالتم به هم خورد!
-تا شما اينو حل كنين من از كلاس ميرم بيرون تا يه كاريو انجام بدم
.
رفتم توى حياط و با ديدنش كه روى يكى از صندليا نشسته بودو پارويه پا انداخته بود داشت توى يه دفتر نقاشى ميكرد خونم به جوش اومد،حالش بدهههه!منم پرواز ميكنمممم!
با قدماى محكم رفتم سمتش و وقتى رسيدم بهش بلند داد زدم-رزززززززززز
*ديد نينا-داخل كلاس*
با صداى دادى كه اسم رز و صدا ميكرد تمام كلاس پريدن هوا
و همه يه نگاه به هم كرديم و زديم زير خنده!گاو رز زاييد
سَم يه نگاه به ما كرد-اون واقعا حالش بد بود؟؟
-از اون حال بدا!
و دوباره خنديديم
Harry's POV:
وقتى اسمشو صدا كردم جيغى كشيد و از پشت افتاد!بله صندلى پشتى نداره خانم كر كه همش هدفون تو گوشته
داد زد-كس ننننتتت كى بودى ت...
و تا سرشو اورد بالا با ديدن من به تته پته افتاد-اس..استاد!
اخم كردم كه فكم منقبض شد-داشتى ميگفتى
سريع بلند شد و بعد خم شد و وسايلش و از روى زمين برداشت،سرمو گرفتم بالا،نبايد به اون نگاه كنم!!(ياه ياه ياه😂)
دوباره وايساد-من!
اخم كردم و هولش دادم سمت مدرسه-برو!واقعا خجالت داره رز كه سره كلاس من نمياى!
وارد مدرسه شديم:-ولى ولى!
صدامو نازك كردم-ولى ولى!من براى خودم كه نميام درس بده
دستم و گذاشتم پشت كمرش كه سريعتر حركت كنيم،من مطمئنم،با چشماى خودم ديدم كه وقتى كمرشو لمس كردم بالاتنش تنگ تر شد!چشمامو دزديدمو دره كلاس و باز كردم كمرش و فشار دادم كه يكم به جلو پريد،هولش دادم توى كلاس-برو بشين تا عصبانى تر نشدم!
.
-خب كسى سوالو حل كرد؟سكوت بدى توى كلاس شد
-صحيح
رفتم كنار تخته-حالا كه اسمتونو صدا كردم متوجه ميشين ب. كى طرفين
كلاس رفت روى هوا،نگاهم و روى بچه ها چرخيدو روى رز قفل شدم،يهو كارولاين سمتش خم شد و يه چيزى توى گوشش گفت كه سرشو اورد بالا و بهم نگاه كرد،سريع نگاهم و دزديدم-خب!
كلاس ساكت شد-خانم پيرز!
نينا اعتراض كرد-ولى اون سره كلاس نبوده!
ابروم بالا رفت-مشكلى داره ميتونم اپريل رو بيارم
نميدونم چرا اسم اپريلو اوردم!دقيقا داشتم از رقيبش تو مدرسه استفاده مبكردم!اپريل بلند شد و با عشوه گفت-اقاى استايلزز من بلدمشش!خوبم بلدمش
من كه ميدونم منظورش چى بود،لبامو خيس كردم-بله ميدونم خوبم بلدينش اخه كارتونه!
و نامحسوس براش ابرو بالا انداختم
صداى رز بلند شد-خودم حلش ميكنم
-بفرمايين!
اومد سمتم و ماژيكو از دستم كشيد-بااا اجازه استاددد استايلزز
خنديدم-ماله خودتون اصلا
كلاس خنده ىريزى رفت كه رز سرفه اى كرد و شروع به توضيح دادم مسئله كرد
هرتوضيحش ميتونستم بگم صورتم نورانى تر ميشد!باشه ولى من از دانش اموزاى باهوش خوشم مياد!جواب اخرو نوشت و برگشت سمتم
-عاليه!
اون حتى بهتراز من توضيح داد!
لبخند بامزه اى زد،صداى يكى از پسرا اومد-استاد يعنى درست حلش كرد؟!؟
باصداى پرازهيجانم گفتم-حتى بهتر از من!
برگشتم سمتش-افرين رز!
*هرى-شب*
جما-چ خبر
غرزدم-درس درس درس
و سرمو ماليدم به شكمش-باموهام ور برو
موهامو كشيد-مثلا داشتم چيكار ميكردم؟
-اى اى خواب از سرم پريد بچه
موهامو دور انگشتش پيچوند-اومم
ج-هنوز كه يادت نرفته من ازت بزرگترم،داداش كوچولو
-ببند جما!من از نظر قد و هيكلى از تو بزرگترم خواهر بزرگهههه،حالا،بغلم كن
ج-هرييى!تو الان سرتو گذاشتى روى پامو من دارم با موهات ور ميرم ديگه چيكار كنم؟؟
-هيچى
يكم سكوت شد كه جما همين طور كه داشت با گونم ور ميرفت گفت-عوض شديا يه مدته نديدمت
خنديدم كه با سرعت انگشتشو كرد توى چالم-مثلا موهام بلندتر شده؟
خنديد-احمق!منظورم كلى بود
دستش و گرفتم و نوازش كردم-مثلا چجورى؟
تا خواست حرف بزنه گوشيم زنگ خورد،واقعا؟دقيقا وقتى دارم بعد چندماه با خواهرم حرف ميزنم؟
گوشيم و از جيبم در اوردم،اسم قشنگ "بيگ ديك" روى گوشيم ميرخشيد
سريع روشو كردم اونور
جما تقريبا داد زد-بيگ ديكك؟؟؟
از جام بلند شدم-ليامه!
صدامو صاف كردم-الو بله ليام؟
-يه چيزى برات دارم كه مطمئنم خوشت مياد
-نه من از چيى خوشم نمياد باى
تا خواستم قطع كنم داد زد-يكى اينجاست كه تو ميشناسيش
گوشيم و اوردم دمه گوشم كه ادامه داد-و مستم هست،و حالش اصلا خوب نيست
سكوت كردم كه گفت-رز تو بارمنه،با دوستاش،ولى بازم زياده رويى كرده!واقعا زياده روى كرده و من گفتم كه به تو زنگ بزنم چون اعتمادى به دوستاش نيست
-دارم ميام
****
وارد بار شدم،صداى اهنگ كركننده بود،بازم مثله هميشه،نميدونستم چرا اينجام،به خاطر رز؟اره،هيچوقت از اينجاها خودشم نميومد،چونكه هيچوقت اتفاقاى خوب توشون نميافتاد
بين جمعيت كه داشتن توى هم ميلوليدن ديدمش،يه پسر عقبش بودو داشت خودشو ميماليد بهش،گرمارو توى خودم حس كردم،رفتم سمتشون و دستشو توى دستم گرفتمش و كشيدمش بيرون-هيييى!
اينو گفت ولى با ديدن من دهنش بسته شد
از بار كشيدمش بيرون-همين الان ميرى خونه
ر-اخه چرا استاد؟خيليى كه خوش ميگذشت
-رز بچه نشو
صداش رفت بالا-چرااا؟؟هاااا؟نه كه تو بدت مياد
ابروم بالا پريد-منظورت چيه؟
ر-مگه همينو نميخواى؟هرجا من هستم پيدات بشه مست بشيم و بامن باشى و بعدش فردا همه چى از يادت بره!بيا شايد امشب تونستى با من بخوابى
گفتم،هيچوقت اينجاها بوى خبراى خوب نمياره
اومد سمتم و هولم داد كه تعادلم و از دست دادم و افتادم روى كاپوت ماشين-رز نه!
اومد روم و دستامو گرفت و برد بالا سرم-اين دفعه نميزارم از دستم در برى استاد!
لباش روى گردنم قرار و محكم گردنم و گاز گرفت كه لبام و كشيدم توى دهنم و صدامو خفه كردم،نميتونم بيشتر از خودمو تحمل كنم،و اينكه ما تو خيابونيم
دستامو اورد جلو باسنشو توى دستام گرفتم و تو يه حركت جاهامونو عوض كردم و محكم كوبيدمش به ماشين كه سرش رفت عقب و ناله كرد،بازم دارم زياده روى ميكنم ميدونم ولى اين چيزيه كه خودش ميخواد،به قول ليام،استايلز واقعى بيدار شد
خودمو بهش چسبوندم،ضربان خودشو ميتونستم حس كنم،گردنشو توى دستم گرفتم-تو واقعا ميخوايش؟
به زور سرشو تكون داد
-پس سوار ماشين شو
و ولش كردم كه باصدا هوا رو كشيد بين ريه هاش
YOU ARE READING
Teacher
Fanfictionدرسته كه بعضى چيزا حتى فكر كردن بهشون اشتباهه ولى همين باعث ميشه كه به سمتشون كشيده بشى دانش آموز من يكى از اون اشتباهات دوست داشتنى بود.