دستاى سردش بازومو لمس كرد و و بوسه ى آرومى روى گردنم گذاشت،بوسه هاى آروم...
تا به دومين بوسه رسيد،اون گردنمو گاز گرفت كه ناله كردم و لبمو گاز گرفتم
اسمشو صدا كردم-هرى
گردنمو محكم مكيد و دستشو روى كمر لختم كشيد و سرشو اورد بالا،موهاش به هم ريخته شد بود و چشماش از هميشه خمار تر شده بود،قرنيه ى چشماش ريز ريز شده بود و مژه هاى بلندش روى صورتش سايه انداخته بود
اون خم شد و پاهامو گرفت و جورابام كه تا زانو هام بودو اروم در اورد
اون بوسه هاى اروم روى پام زد و همون طور بالا اومد و روى رونم لاو بايت گذاشت،دلم به هم پيچ خورد،بلند ناله كردم،پاهام سست شده بود-فاك...
لبمو گاز گرفتم و زانوهام خم شد،نتونستم خودمو كنترل كنم وقتى كه كنار لباس زيرمرو گاز گرفت،سريع لباسشو كشيدم كه پاشد
به لباى پف كردش نگاه كردم-خيلى منتظر اين لحظه بودم!
اينو گفتم و محكم لبامو روى لباش فشار دادم و بوسيدمش
دستم و روى شونه اش گذاشتم و به سمت تخت هدايتش كردم
آخرين بوسمو ازش گرفتم و همون طور كه چشمام بسته بود ازش جدا شدم كه لبامون صدا داد كه خنديد(ماچ😂)
لبخندى زدم كه نگاهى به سرتاپام انداخت
دستمو روى سينه ى سمت چپش گذاشتم و هولش دادم كه خيلى شل افتاد روى تخت و با دستش خودشو نگه داشت-واو،تو اتيشت از منم تيز تره دختر
لبخندى زدم و پاهامو باز كردم و روى رون پاهاش نشستم
دستمو دور گردنش حلقه كردم-خيره سرم دختر تو ام
نيشخندى زدم-نيستم؟
*هرى*
دستمو روى باسنش كشيدم و محكم فشردم كه لبشو گاز گرفت،سرمو اوردم بالا-اره هستى،تو دختر كوچولويه جذاب خودمى
اون باسنشو داد عقب و خودشو روى پام كشيد،اون كاملا خيس بود،ميتونستم اينو حس كنم-مثله اينكه امشب يكى قراره صداش به آسمون بره
از روم بلند شد-فكر نكنم
اون هولم داد عقب،سرمو اوردم بالا و بهش نگاه كردم،اون ميخواد چيكار كنه؟
با حس كردن دستش روى خودم ناله كردم-فاك
و سرمو روى تخت فشار دادم
احساس ميكردم ديكم الان منفجر ميشه،اره ديك من داشت شكممو لمس ميكرد!اون تو يه حركت كمربندمو باز كردو شلوارم و كشيد پايين
هيچى نشده داشتم از باكسرم ميومد بيرون،دستشو به باكسرم كشيد و سريع كشيدش پايين كه به سرعت ازش در اومدم،اون خنديد
بهم فحش داد و موهامو كشيدم-خفه شو،من خيلى دارم خودمو كنترل ميكنم!
و واقعا هم داشتم كنترل ميكردم كه اونو نكوبونم به تخت و مثله يه هرزه بفاكش ندم!صبر كن ببينم من گفتم هرزه؟دهنم خيلى گشاد شده!بهتره اين حرفمو پس بگيرم
با قرار گرفتن دستش دور خودم افكارم پاره شد-فاك بهت دختر!
زير شكمم خالى شد وقتى اون زبونشو از پايين تا بالام كشيد
اون منو توى دهنش جا داد و من نتونستم خودمو كنترل كنم و دستمو بردم سمتش و موهاشو گرفتم و روى خودم فشار دادم
-تو خيلى خوب اينكارو انجام ميدى!
اون تو يه حركت منو توى خودش كرد كه تقريبا داد زدم
-واى!
موهاشو محكم كشيدم-فاك
سرمو اوردم بالا تا بهش نگاه كنم،اون منو از داخل دهنش در اورد و بهم لبخند زد-حالا كى ناله ى كى رو در اورد؟
-خفه شو...
نتونستم حرفمو كامل كنم چونكه اون دوباره زبونش و روى من چرخوند كه دلم پيچ خورد
سريع به سمت اومدمو فكشو و توى دستش گرفتم و اوردمش بالا،به لباى خيسش زل زدم و لبامو گذاشتم روى لباش(اق:|)
زبونشو محكم مكيدمو ازش جدا شدم-تو دقيقا همون دخترى هستى كه من ميخوام!
اون لبخندى زد و وايساد كه روى تخت عقب رفتم و بهش اشاره كردم كه بياد و روم بشينه
اون سمتم اومد و دستشو روى شونه ام گذاشتو پاهاشو باز كرد و روى من نشست،ناله كرد وقتى ديكم اونو از روى لباس لمس كرد
شونه امو محكم فشار داد وقتى روى گردنش يه لاو بايت گذاشتم و باسنشو فشار دادم،من ميخواستم اونو حس كنم،دقيقا،همين،الان!
ضربه اى به باسنش زدم كه پريد بالا-هرى!
با اون نگاه متعجبش بهم نگاه كرد،من اين نگاهو ميشناختم،اين نگاه دقيقا نگاه بيشتر دخترايى بود كه باهاشون بودم
"اون فاك هرى استايلز برگشت"
به فكرم پوزخندى زدم و باسنشو فشار دادم و بالايه شلواركشو كشيدم،اون خيلى تنگ بودو به راحتى پايين نيومد
-ببخشيد رز!
اينو گفتم و شلواركشو و لباس زيرشو جر دادم،فك كنم تا اخر رابطه امون ديگه براش لباس نمونه!
لباساشو پرت كردم اونور،حالا ديگه اون كاملا روى من بود
دستمو زير لباسم گذاشتم و تو يه حركت از تنم درش اوردم
دستشو روى بدنم كشيد
پوزخند زدم-چيه نكنه دلت براشون تنگ شده بود؟
-اوه اره،خيلى
لبخند زدم و خودمو توى دستم گرفتم و روش تكون دادم كه با ناله هاى خودش خفه شد-فاك
و گردنم و توى دستش فشار داد،اين دختر منه(شاشم)
خودمو روش كشيدم،اين عادت من بود،اولش سرش به سرش ميزاشتم و بعد يهو،بوم،هرى استايلز بزرگو حس كن!
خودمو روش تنظيم كردم كه لبشو گاز گرفت
روش فشار دادم،اون بازم تنگ شده بود،اين هم خوبه و هم بد
اون خودشو پايين كشيد،من اروم اروم داشتم واردش ميشدم
"اون خيلى داشت لفتش ميداد و من بهش نياز داشتم!"
دستمو روى باسنش كشيدم-ببخشيد عزيزم
اون متعجب بهم زل زد كه باسنشو سريع روى خودم فشار دادم كه جيغ كشيد،دستمو روى دهنش قرار دادم-هيس،اروم باش،اين فقط يكمه،نبايد بقيه بشنون
دستمو از روى دهنش برداشتم كه اون سرشو اورد نزديكم و فحش داد-اين از ٢٠سانت لعنتى بيشتره،و تو ميگى يكم؟؟
خنديدم-نه كه تو بدت مياد
اون ناخوناشو روى سينه هام كشيد كه سينه ام سوخت،خودمو بردم عقب كه اون دستشو روى تخت فشار داد و باسنشو داد عقب تا بزرگتر بشه،بايد عادت كنه!
باسنشو توى دستام گرفتم و اونو روى خودم عقب جلو كردم كه سينم و فشار داد-فاك هرى اين عاليه
بازمم كرمم گرفت-چى عاليه؟
دندوناشو روى هم فشار داد و با التماس بهم زل زد-تو
-خوبه
اينو گفتم و خودمو توش تكون دادم كه بلند جيغ كشيد،خب،اينو صد درصد دخترا شنيدن
باسنشو گرفتم و از روم بلندش كردم و روى تخت كوبيدمش-مگه نگفتم ساكت باش؟
-ببخشيد ببخشيد!
دستمو روش قرار دادم-مثله اينكه تنبيه ميخواى!
اون ناله كرد-هرى،لطفا
-----
تنبيهههسمسيتيميخ:))))
بالاخره به چنل و اينستا رسيديم:)بوهاهاهاها:)))
YOU ARE READING
Teacher
Fanfictionدرسته كه بعضى چيزا حتى فكر كردن بهشون اشتباهه ولى همين باعث ميشه كه به سمتشون كشيده بشى دانش آموز من يكى از اون اشتباهات دوست داشتنى بود.