Rose's POV:
***
-زين من دم دره مدرسه ام
من توى گوشى گفتم
-خب منم دقيقا پشت سرتم
يه صدا از پشت سرم و يه صدا از توى گوشى گفت كه من وقتى برگشتم براى چند لحظه بالا پريدم
يه نفس عميق كشيدم تا حالم سره جاش بياد كه زين گفت"٧مين فرصت داريم،اماده اى؟"
من سرمو تكون دادم و لبخند زدم
زين همون طور كه كوله اشو روى شونه اش جابه جا ميكرد پاشو روى شيار هاى در گذاشت و از در مدرسه بالا رفت
من صداى پريدنشو شنيدم و چند لحظه بعد اون يكى از درهارو باز كرد و من وارد مدرسه شدم
ما به طرف ساختمون اصلى رفتيم و من داشتم تصور ميكردم كه چطور قراره دفتر هرى و مدرسه رو بهم بريزيم كه چشمم به چيزى گوشه ى مدرسه بيرون از پاركينگ افتاد كه لبخند شيطانى لبم رو پوشوند
-زين...
اون داشت سعى ميكد كه دره اصلى رو باز كنه و غر زد-رز باور كن،من اون اسپرى هاى رنگ لعنتى رو اوردم لازم نيست هر دفعه بپرسى
من لبخندم گشاد تر شد"فقط ميخواستم بدونم توى كوله ات چاقو هم پيدا ميشه؟"
-چاقو؟
اون دست از باز كردن قفل برداشت و بهم اخم كرد و سرشو با گيجى تكون داد
پوزخند زدم"مثل اينكه استاد استايلز ماشينشو جا گذاشته"
سرشو اونورى كرد و نيشخند بدى زد و بهم نگاه كرد"تو واقعا دختر بدجنسى هستى رز اسكارت پيرز!"
Harry's POV:
من چند دقيقه زودتر از خونه بيرون زدم تا برم و قبل از شروع مدرسه ماشينم و بردارم تا به بيمارستان برگردم و جواب اون ازمايشاى لعنتى رو بدم،ازمايشايى نياز نبود ولى تيلور با ديدن من تو اون وضعيت مجبورم كرد مستقيم بردم به بيمارستان!
پس اين دليل اين بود كه الان توى خيابونى بودم كه مدرسه قرار داشت
-آقاى استايلز!
من برگشتم و آقاى بستيل و پشت سرم ديدم و يه لبخند مصنوعى زدم،اون آدم بدى نيست ولى من الان اصلا حوصله اشو ندارم
من صبر كردم تا اون به من برسه كه گفت"خوشحالم كه حالتون بهتر شده"
كن دندونامو روى هم فشار دادم،تيلوررررر!
-ممنونم،من خوبم
ما وارد مدرسه شديم و من چيزى رو ديدم كه اصلا انتظارشو نداشتم
اونا،اونا داشتن چ غلطى ميكردن؟
-خانم پيرز،آقاى ماليك!
آقاى بستيل از پشت سرم با لحن عصبى گفت و اونا برگشتن و متوجه ما شدن
رز اول با قيافه ى مظطربى به پشت سرم خيره شد و وقتى منو ديد بهم نيشخند زد،رز!
***
ما توى دفتر بستيل نشسته بوديم و رز داشت به طرز عصبى پاهاش و روى زمين ميكوبيد
-خانم پيرز من واقعا ازتون انتظار همحين كارو نداشتم
اخم كرد-كى گفته كه ما اينكارا رو كرديم؟
احساس كردم بستيل ميخواد منفجر بشه
اون مانيتور روبه روشو برگردوند-پس اين منم كه روى دوش آقاى ماليكم و روى ديوار مدرسه با اسپرى فحش هاى ركيك مينويسم؟
به دوربينا نگاه كردم،اونا تقريبا همه جا بودن،اون كلمه ى assholeعه بالاى كلاس من؟
بستيل دوباره نشست-شما دختر خوبى بودين خانم پيرز
رز چشماشو توى حدقه چرخوند
من حاظر بودن قسم بخورم اون حتى يه چى زير لب گفت
ب-متاسفم كه بگم شما به مدت يه هفته تعليق ميشين
از قيافه ى رز مشخص بود كه كاملا انتظارشو ميكشيد
-به علاوه ولى تون بايد بياد مدرسه تا من در مورد اين كارتون باهاش صحبت كنم
ولى مشخص بود كه انتظار اين يكيو نداشت
-و البته بايد خسارت خط و خشايى كه روى ماشين استايلز هم گذاشتين و بدين
بستيل گفت و به رز و زين نگاه كرد-ميتونيد بريد
رز و زين بيرون رفتن كه من قبل از اينكه از دفتر بيرون برم گفتم"برميگردم"
من بيرون رفتم و زين و رز و ديدن كه با هم ديگه صحبت ميكردن،ناخودآگاه دستمو مشت كردم-رز
صداش زدم و به سمتش رفتم-ميخوام باهات حرف بزنم،تنها
به زين نگاه كردم و ابرومو بالا انداختم كه زين خواست بره كه رز دستشو گرفت-هر چى ميخواى بگى ميتونى به دوتامون بگى
دندونامو روى هم فشار دادم-ميخوام،باهات،تنها،حرف،بزنم
زين به رز نگاه كرد-من كار دارم بايد برم رز،توى كلاس ميبينمت
رز دست به سينه شد-چى ميخواى بگى؟
-تو ماشينم و به گند كشيدى و حالا اينطورى باهام صحبت ميكنى؟
ر-مثل اينكه خيلى زود فراموش كردى تو دفترت چه اتفاقى افتاده
-باورم نميشه كه انقدر ازم متنفرى كه يه همچين كارى كردى،اونم با زين!
ر-مگه زين چيكار كرده؟اون دوست منه
باعصبانيت نفس كشيدم،من نميتونستم بهش بگم،درسته اون روز يكم لو داده بودم ولى نه
اون روى نوك انگشتاش وايساد و دستشو برد پشتشو عقب عقب رفت-اوپس
"تو هنوز نديدى چه كارايى از دست من بر مياد آقاى استايلز"
"منظورت چيه؟"
چشمام گشاد شد،ولى اون جوابمو نداد و سريع به بيرون مدرسه دوويد،بايد دنبالش ميرفتم؟اره!
سريع به بيرون مدرسه دوويدم و روى پله ها متوقف شدم،اون داشت چه غلطى ميكرد؟
اون يه پاشو گذاشته بود روى ماشين،در واقع روى ماشين من!كى به من گفته بود جگوار لعنتيمو توى حياط پارك كنم؟اوه اره،گشاديه لعنتيم
صداى رز از هپروت درم اورد-خب!آقاى استايلز هنوزز منو نشناخته!نظرتون چيه بهش نشون بدم؟
همه ى بچه ها جيغ و داد راه انداختن،و ين نشان موافقتشون بود،تو اون كله ى لعنتيش چى ميگذره؟
با قدماى بلند به سمتش رفتم-رز اسكارلت پيرز!همين الان از ماشين بيا پايين
به سمتش حمله ور شدم و تا خواستم بگيرمش اون سريع از روى كاپوت ماشين پريد روى سقف ماشين كه من تعادلمو از دست دادم و روى كاپوت پهن شدم
مشتم و كوبيدم روى كاپوت-رز!
سرشو برگردوند-بله استادد؟ و نشست روى ماشين،اون جورى نشسته بود كه دامنش رفته بود بيرون و تقريبا همه باسنشو ميتونستن ببين،اون عمدا داشت اينكارا رو ميكرد؟؟
سريع از روى ماشين پاشدم،وقتى ميخواستم برم سمت رز با ديدن اينكه بچه ها دارن فيلم ميگيرن رفتم سمتشون و دستم و گذاشتم روى دوربيناشونو داد زدم-فيلم نگيرين!
-چيه نكنه بدت مياد استاد؟
رفتم سمتش-اين كارا در شاءن تو نيست خانم اسكارلت!
اخم كرد و پاهاشو باز كرد-تو مشخص ميكنى اين كارا در شاءن منه؟
و روى زانوهاش فرود اومد و مثله گربه اومد سمتم و دستى كرواتم و كشيد كه چسبيدم به ماشين-هوم؟
فاك،شوخى ميكنى؟
دستمو به ماشين فشار دادم،چى ميشد امروز كروات نميزدم؟
با دندوناى روى هم فشار داده شده گفتم-بچه نباش!
خنديد-ها!
بلند داد زد و كرواتمو ول كرد كه به عقب تلو تلو خوردم كه وايساد روى ماشين-اقاى استيلز فكر ميكنه اين بچه بازيه،به نظر شما هست؟
همين الان فاميل لعنتيه منو مسخره كرد؟
همه بچه ها داد كشيدن-نــه!
از روى سقف پريد روى صندوق-اكه به نظرت اين بچه بازيه
پاشو روى صندوق تكون داد-نظرت درباره ى اين چيه؟
با خوردن پاش به شيشه ى عقب ماشينم بلند داد كشيدم-ماشينمممم!
دستم و كردم توى موهام،جگوار لعنتيممم
داد زدم-رززززز
خنديد-جانم عشقم؟
رفت روى سقف ماشينم و روش جورى نشست كه پاهاش روى شيشه هاى جلوى ماشينم اويزون بود
-رز! صدايى از پشت سرم اومد كه همه برگشتيم،زين! داد زد-دختر تو محشرى!
اون داد زد و به سمت ماشينم دوويد و پريد روش،زين ديگه نه!
داد زدم-ماليك تخم حروم از ماشينم بيا پايين!
زين پريد روى سقف و روى زانوهاش فرود اومد-فكرشم نكن
اون لباش و برد دمه گوش رز و شونه هاشو گرفت و يه چيزى دمه گوشش زمزمه كرد
رز لبخند شيطانى زد-ببخشيد استاد
پاشو اورد بالا و محكم زد به شيشه ى جلوى ماشينم
احساس عصبانيت زيادى روى توى خودم حس كردم،ناخودآگاه به سمتشون رفتم-زين بيا پايين!
زين همين طور نشسته ابرو بالا انداخت،دستم و دراز كردم و دور كمر رز حلقه كردم كه جيغ كشيد-خفه شو
بهش گفتم و سريع از ماشين كشيدمش پايين،تلو تلو خورد و بهم چسبيد،برام يه درصدم مهم نبود كه بقيه دارن فيلم ميگيرن
زمزمه كردم-اصلا ازت انتظار نداشتم
صدام دورگه شده بود،داد زدم-اصلا!
توى چشماش ترس و ميتونستم ببينم،برام مهم نبود
صداى نايل به خودم اوردم-اينجا چ خبر...
با ديدن منو رز چشماش كشاد شد-هولى شت!
سريع رز و هول دادم عقب كه خورد به كاپوت ماشين
داد بستيل همه رو به خودشون اورد-نايل جيمز هوران تو اين شنبه مياى بازداشت!
نايل داد زد-waaaaaat؟من كارى نكردم
زين از ماشين پريد پايين و رفت سمت رز كه رومو اونورى كردم
بستيل دستشو نشونه گرفت سمت رز و زين-ماليك و پيرز!به علاوه ى يه هفته تعليق،اومدن اوليا،شما هم بازداشتين
صداى لويى اومد-رز؟
چشمامو سفيد كردم،جمعشون جمع شد
بستيل داد زد-تاملينسون،تو هم بازداشتى،كى بهت گفت وسط حرف من حرف بزنى؟
رومو برگردوندم و بهشون نگاه كردم و پوزخند زدم-احمقا
و سريع از بين جمعيت رد شدم
YOU ARE READING
Teacher
Fanfictionدرسته كه بعضى چيزا حتى فكر كردن بهشون اشتباهه ولى همين باعث ميشه كه به سمتشون كشيده بشى دانش آموز من يكى از اون اشتباهات دوست داشتنى بود.