Harry's POV:
-خداى من لياممم
هولم داد داخل:-خفه شو پسر!مثله بچه مثبتا شدى!يه چند سال استاد دبيرستان شدى به گا رفتى!كالج بودى خوب بود ميرفتى پارتى با دخترا و اوم اره!
زدم پس كله اش-انقدر عوضى نباش ليام!
و موهامو دادم عقب كه يه دستى مثله وحشيا اومد توى موهامو به هم ريختشون كه داد زدم-ليامممم
ليام-ازت بدم مياد،انقدر عن شدى!تو پسر باحاله ى كالج بودى!نگا الان !
و تو يع حركت يقمو كه تا ته بسته بودم گرفت بين دستشو تا زير سينم جرش داد-لعنتى اينو تازه خريده بودممم
ليام ابرو بالا انداخت-اگه مارك گوچى هم بود برام مهم نبود
و هولم داد سمت بار و رو به مردى كه مسئول بود گفت-دوتا تكيلا لطفا
سرمو تكون دادم،با اين حركات ليام امشب معلوم نيست چه اتفاقى بيافته
Rose's POV:
نينا-ببين كى اينجاست؟
سرمو براى مشروب زياد ميچرخيد ولى سرمو اوردم بالا و با ديدن مردى كه روبه روم با دوتا دختر دورو ورش چشام گرد شد-اون استاد نيست؟؟ همون موقع يه مرد ديه كه قيافه ى جذابه داشت اومد پيشش و يه چيزى بهش گفت كه ميتونم بفهمم استاد بهش فحش داد
نينا خنديد-خودشه!مثله اينكه اونقدار هم كه فكر ميكرديم استاد نيست
-اوه لعنت بهش بدنش و نگا!آدم دلش ميخواد بهش دست بزنه!
دهنمو گرفتم!لعنتى من الان چى گفتم؟من واقعا داشتم به اون بدن و تتو هاش كه از اون يقش معلوم بود نگاه ميكردم؟صداى خنده ى نينا بلند شد-مثله اينكه يكى استاد و ميخواد
داد زدم-نه! نينا لباشو داد جلو-نه؟اها بعله چونكه تو نميتونى اونو بدست بيارى،عاه با استاد دوست شدن زشته
-من اينكارو ميكنم! باورم نميشد دارم اين حرفا رو ميزنم،كند زدم به درصد الكلا! نينا-اگه تونستى،هر كارى بگى ميكنم!
.
سرم داشت از درد منفجر ميشد ولى بازم مثله احمقا داشتم اون وسط ميرقصدم،صداى زين توى گوشم پيچيد:-رز!بيا ميخوايم بريم!
سرمو چرخوندم،داشت ميومد سمتم كه سامانتا دستشو كشيد-بيا اون خودش مياد! اوه باشه ريدم بهت سامانتا!
داد زدم-من خودم ميام و از بين جمعيت اومدم بيرون كه براى يه لحظه حس كردم چيزى رو نميبينم و خوردم به يه چيزى كه دستم و هول دادم و ازش جدا شدم-ببخشيد
رو به روم يه پسر بود با دوستاش اونورش،اوه نه-اشكال نداره دختر كوچولو
-پس من ميرم! و سريع خواستم از كنارش رد بشم كه مچمو گرفت-نه به اين زودى!
دستم و كشيدم-بيخيال،من بايد برم
و دستمو كشيدم كه اخم كرد-گفتم الان نه!
دستشو كشيد روى صورتم كه سرمو عقب كشيدم-چه سركش(:|)،سنت به كمتر از ١٨ميخوره
حس كردم رنگم مثله گچ شد،لبخندى اومد روى لبش،حس كردم چشماش برق زد-تو دخترى!
دستم و گذاشتم روى سينش و خواستم خودمو ازش فاصله بدم كه كوبيدم به ديوار-نه !
دستشو كشيد روى بدنم-اره!
و تو يه حركت سرشو برد توى گردنم و محكم مكيد كه بازشو فشار دادم و وول خوردم،بيخيال!من نبايد مثله دختراى عن رفتار كنم!
همين طور داشت ميرفت پايين تر كه هولش دادم عقبو محكم زدم توى دهنش،ايْنهه!
دستشو گذاشت روى صورتش-تو دقيقا چ گوهى خوردى؟
از ديوار فاصله گرفتم و عقب عقب رفتم،گوه خوردم!
همون موقع خوردم به يكى كه بازوهامو گرفت،دوباره؟نه!
سرمو بالا گرفتم كه با ديدن اون چشماى سبز چشمام گشاد شد-استاد!
دستشو گذاشت روى كمرم و كشيدم كنار-كنار وايسا رز
ابروشو بالا انداخت-درواقع بايد بگيم تو چ گوهى ميخورى بچه كوچولو؟
ميتونستم بگم اون پسر تا وسطاى گردن استادم به زور ميرسيد
به تته پته افتاد كه دوستاش اومدن كنارش و بعد سرشو اورد بالا-مثله اينكه دعوا ميخواى دراز؟
تا خواست چيزى بگه يهو گرماى بدن يكيو پشتم احساس كردم و يه مردى دستشو گذاشت روى شونه اش و از اونورم در اومد،اون مرد!اون مردى كه قبلا كنارش بود،الان كه كنارشم احساس ريزى ميكنم!
-مشكلى پيش اومده هرولد؟
و رو به اونا گفت-ميبينم كه مشكل پيش اومده
پسره با ديدن اون رنگ از روش پريد-ام مشكللل؟؟؟مشكله چى نه چيزه...ما بايد بريم!اره اره. وسريع دوستاشو حل دادو عقب رفت.
با صداش به خودم اومدم-رز؟خوبى؟
ناخودآگاه با فشار دادن كمرم بدنم لرزيد:-ليام كتتو بده به من
اون پسرى كه متوجه شدم اسمش ليامه كته اسپرتى كه تنش بودو در اورد و داد به اون كه انداخت دورم
لـ-ببرش بيرون هوا بخوره. نميدونم از دستش كه هنوز دور كمرم بود ميلرزيدم يا اون اتفاق،ولى به طور بدى ميلرزيدم
زمزمه كردم-از اين بدترم ميشه؟
تا پامونو گذاشتيم بيرون صداى رعد و برق بلندى اومد و به سرعت دونه هاى بارون پايين اومدن كه سرفه كرد-مثله اينكه ميشه
YOU ARE READING
Teacher
Fanfictionدرسته كه بعضى چيزا حتى فكر كردن بهشون اشتباهه ولى همين باعث ميشه كه به سمتشون كشيده بشى دانش آموز من يكى از اون اشتباهات دوست داشتنى بود.