اون كاملا به من چسبيده بود
من سعى كردم خودمو بكشم بالا تا از روى ميز بلند شم،و موفق هم شدم
لباش روى گردنم نفسم و گرفت و باعث شد گردنم به سمت عقب بره
هوا رو كشيدم توى دهنم
به سمت عقب،يا همون ميز تلو تلو خوردم
گردنم و توى دستش گرفت،پوستم داشت زير لاو بايتايه ريزش ميسوخت
لبش و روى سيب گلوم گذاشت و محكم بوسيد،ناله كردم و لباسش و چنگ زدم-خداى من
معلمايه ديگه هم براى تنبيه دانش اموزاشونو نگه داشتن،برامون مهم بود؟نه!تو اين لحظه،نه!
دست سردش روى رونم باعث شد بلرزنم،لبش و به سمت گوشم تغيير جهت داد و با گوشواره ى حلقه اى كه توى گوشم بود بازى كرد و با لبش كشيدش-شايد از تنبيه بقيه گذشته باشم،ولى تنبيه تو هنوز سره جاشه
چشمامو با اين حرفش سفيد كردم و اعتراضم با ضربه ى آرومش روى باسنم خفه شد
لبم و به دندون گرفتم تا از درد جيغ نكشم
هرى دستاشو همون طور روى باسنم نگه داشت و فشار دادم،از بين دهن بازم ناله كردمو با طمنا به لباى خيسش نگاه كردم،فكر كنم اونم دقيقا همون چيزى رو ميخواست كه من ميخواستم چونكه چند ثانيه بعد لباى گرمش و روى لبام حس ميكردم كه با ولع در حال بوسيدن لبام بود،البته اين عادى بود،اون هميشه جورى منو ميبوسيد كه انگار اولين باره!
احساس گرماى زيادى ميكردم و دلم ميخواست لباس لعنتيم و جر بدم!
دستم و توى موهاش كردم و كشيدمشون،توى دهنم ناله كرد و لب پايينيمو مكيد
ناخونامو روى لباسش كشيدم و دكمه هاشو كشيدم،دستش و از روى كمرم ورداشت و تو يه حركت همون طور كه داشت لباى منو ميبوسيد كتشو از تنش در اورد و پرت كرد اونور اتاقو منو به ميز چسبوند
از لباش يه بوسه ى پر سروصدا گرفتم و دستمو اوردم جلو و كمربندش و توى دستم گرفتم و كشيدمش سمت خودم
با صداى لباش و آه هاى كه ميكشيد كافى بود تا من كاملا خيس بشم. هرى چشماشو بست و به خاطر كشيده شدن موهاش از طرف من توى دهنم ناله كرد و خودش و كه حالا ميتونستم برامده شدنش رو حس كنم محكم بهم فشار داد. بدنم با اين حركتش لرزيد و دلم به بهم پيچ خورد،احساس درد اون پايين داشتم و اين حس ناخوشايند بود
دستشو روى رونم كه حالا بالا اومده بودو كشيد و دامنم و زد بالا، حتى به خودش زحمت نداد اونو در بياره
سرشو اورد پايينو به شرت صورتيم نگاه كرد،ميتونستم لبخندشو زير موهاش كه ريخته بودن روى صورتش ببينم،خب فكر كنم انتخاب خوبى كرده بودم
اون دوباره به سمت گوشواره ام رفت و پشت گوشم و بوسيد،دستشو روى لباسم كشيد،انگار كه ميخواست اونو در بياره و پرت كنه يه ور!
لباسم و كشيد و منو چرخوند و شروع به بوسيدن يه نقطه از گردنم كرد،گردنم از بوسه هاش ميسوخت،اين شبيه تنبيه نبود!اين بيشتر دوست داشتنى بود!
اون از گوشم به پشت گردنم رفت و شروع به بوسيدن استخون ترقوم كرد،موهاى فرش غلغلكم ميدادن و باعث شدن خنده ى ريزى برم
خنده اش و توى گردنم حس كردم،باعث شد ناله كنم،باسنم و بردم عقب و خودمو بهش فشار دادم،من بيشتر از اون چيزى كه نشون ميدادم بهش نياز داشتم
شروع به باز كردن دكمه هاى لباسم كرد و وقتى دكمه هاى اولم باز شد سينم و توى دستش گرفت و فشار داد
آهى كشيدمو دستشو چنگ زدم،اون يكى دستشو روى رونم كشيدو دامنو زد كنارو دستشو روى لباس زيرم كشيد،نفسم بند اومد وقتى بند شرتم و توى دستش گرفتو دستشو روى من گذاشت
نيشخند زد-اوه رز...تو خيلى خيس شدى
دستم و بردم پايين و دستشو چنگ زدم،ميتونستم سرخ شدن گونه هامو حس كنم
لبشو روى گردنم كشيد و بوسيد-نيازى به خجالت نيست دختر كوچولو
با اين حرفش دستشو روى منو فشار داد كه محكم لبمو گاز گرفتم
حالا من تقريبا روى ميز روى شكم دراز شده بودم و اون از پشت بهم چسبيده بود
دامنمو بالا زد-دلم براى اين بوتى سفيده كوچولو تنگ شده بود
از بين دندوناش گفت و ضربه ى آرومى به باسنم زد كه آهى كشيد و دستمو روى ميز كشيدم و محكم فشارش دادم
انگشتاش روى لباس زيرم باعث لرزنش تنم شدن،اون شرتم و زد كنار و دستشو روى من كشيد
بلند ناله كردم و اسمشو صدا زد
با فرو رفتن دوتا از انگشتاش توم تقريبا جيغ كشيدم و دستم و محكم كوبيدم روى ميز،من هيچ تلاشى براى كنترلش نداشتم،يا شايدم ميخواستم بقيه بفهمن استاد من داره دانش اموزشو به فاك ميده!
نميتونستم جلوى خودمو بگيرم وقى انگشتاى بلندش توى من بودن و تنها كارى كه من ميتونستم بكنم گاز گرفتن لبم و چشماى بستم بودن،زير شكمم خالى ميشد وقتى به اونا فكر ميكردن
هرى انگشتاشو توى من تكون داد،جيغم و توى گاز گرفتن لبهام كنترل كردم-هرى...خواهش ميكنم...اونا...
ميخواستم بگم اين حس بد بودن،دستاش توى من بد بودن،ولى واقعا نبودن،اونا عالى بودن و حس عاليى به من ميدادن،لعنتى رز اون تورو ديوونه ميكنه!
لبخندى زدم و لبمو گاز گرفتم،مزه ى خون توى دهنم حس كردم
انگشتاش توى من عقب جلو شدن و دهنم از درد باز موند:-لعنت...به تو!
ميز و گرفتم و بلند ناله كردم،من تقريبا روى لبه بودم كه اون انگشتاشو از توى من در اورد،دلم ميخواست از اين كارش جيغ بزنم ولى فقط ناله ى نامفهومى از دهنم در اومد-نه
باسنم و توى دستش گرفت و من به خودم لرزيدم،من نميتونستم روى پام وايسم،لعنتى من فقط يه لمس ديگه نياز داشتم تا يه كام خوب داشته باشم،اخم كردم و چشمامو روى هم فشار دادم و دستم و به ميز گرفتم كه سر نخورم پايين،روى نوك پام جابه جا شدم و خواستم برگردم سمتش،صداى پاره شدن كاغذ باعث بالا پريدن ابرو شد
لباى هرى روى گردنم قرار گرفت و اون با فشار دادن كمرم منو به ميز چسبوند و با يه فشار كوچيك باسنم و بالا اورد و خيلى سريع تر از چيزى كه انتظار داشتم خودشو توم فرو كرد.
اينبار خيلى دردناك بود،چونكه اون چند لحظه ى پيش منو روى لبه ول كرده بود والان...
نميدونم تا حالا كسى صدامونو شنيده يا نه،ولى مطمئنم با اين جيغى كه من الان زدم همه ميتونستن بفهمن اينجا چ خبره
اون دوتا دستش و روى كمرم و بالاى باسنم گذاشت و خودشو محكم توم فرو كرد
-رز كاش ميتونستى خودتو از اين بالا ببينى كه چقدر...
اون نتونست حرفشو كامل كنه و بلند ناله كرد-لعنت بهش...
لبمو از بين دندونام در اوردم وقتى مزه ى خونو دوباره بين دهنم حس كردم،دستاش روى بدنم باعث ميشد كه من بخوام چندين بار بيام!
با دستاى بزرگش سينم و گرفت و فشار داد و باعث شد ناله كنم،دستم و بردم عقب و اون يكى دستش كه كمرمو گرفته بود و گرفتم
اون خودشو توم تكون ميداد،حالا دردش كمترشده بود،يا شايدم من داشتم از دردش لذت ميبردم!
ناله هاى اون و من تمام اتاقو گرفته بودو اين باعث ميشد كه من بخوام صورت اونو تو اين موقعيت ببينم،ببينم كه من چ تاثيرى روى اون ميزارم
موهام به صورتم چسبيده بودنو باعث ميشد به زور نفس بكشم،موهامو از صورتم زدم كنارو سرمو برگردوندم و به اون صورت در هم و لباى صورتى خيس باز زل زدم،لعنتى اون اونقدر جذاب بود كه ميتونستم براى هميشه بهش نگاه كنم
اون محكم خودشو به من زد كه حس كردم الان ميميرم
سرم و روى ميز گذاشتم و گذاشتم كه اون اخرين ضرباتشو بزنه،من نزديك بود
لبمو روى ميز كشيدم و ميز و فشار دادم،دستش توى موهام نفسم و بند اورد-اوه دختر....تو...اگه فقط يكم.... كمتر سـ...سكسى باشى...
اون بلند ناله كرد-اوه رز.... ما ميتونيم بيشتر تنبيهت كنيم!
اون با سكسى ترين لحن ممكنش گفت و من احساس كردم كه اومدم
براى اخرين بار خودشو محكم توم فرو كرد،بلند ناله كردم و دستم و روى ميز زدم-فاك!
و لب پايينيمو به دندون گرفتم و گرمى اون و توم حس كردم،البته تو كاندوم!
نفسمو دادم بيرون وقتى از توم در اومد،نميتونستم روى پاهام وايسم و پاهام به طور بدى ميلرزيدن
صداى به هم خوردن سگكاى كمربندش توى اتاق پيچيد،اون شلوارشو كشيد بالا
---
عاه:)خوب بود؟:)برويم محو شويم😐😂🙄
YOU ARE READING
Teacher
Fanfictionدرسته كه بعضى چيزا حتى فكر كردن بهشون اشتباهه ولى همين باعث ميشه كه به سمتشون كشيده بشى دانش آموز من يكى از اون اشتباهات دوست داشتنى بود.