موهاى تيره با پوسته روشنى داشت،قيافه ى مردونه ى خوبى داشت در واقع
دست از نگاه كردن به قيافش برداشتم-اره من خوبم مرسى،و شما؟
يكم رفتم عقب كه اونم سرفه كرد و لبخند زد-من نيك،نيكولاس،نيكولاس استن،معلم آمادگى دفاعيه جديدم
اخم كردم-آمادگى دفاعى؟مگه اون خانم روبى نبود؟
لب پايينشو گاز گرفت و بعد گفت-اون رفته يه شهر ديگه و من به جاش اومدم،ميخوايين برم اون بياد
و خنديد،خوبه،اون مهربونه حداقل!
خنديدم-نه،خوبه همينجا بمونين
دستم و دراز كردم-رز هستم،رز اسكارلت پيرز
دست توى دستم جا گرفت-خوشبختم خانم اسكارلت
تا خواستم چيزى بگم يهو صدايى يكى از پشت سرم اومد-اينجا چ خبره؟
سريع دستم و از توى دست نيك كشيدم،صبر كن ببينم،نيك!من خيلى پرروعم!
نيك سريع برگشت كه با ديدن قيافه ى هرى ابروش بالا پريد
سريع پريدم وسطشون-اوه آقاى استايلز،ايشون معلم جديدن،آقاى
تا خواستم فاميلشو بگم خودش دستشو اورد جلو-استن هستم
به دستاى به هم گره خوردشون نگاه كردم و بعد يه نگاه به قيافه ى هرى و بعد يه نگاه ديه به قيافه ى نيك كردم
-خب من بايد برم
اينو گفتم و سريع از زير دستاشون رد شدم
.
نينا-تو خيلى خر شانسى دختر!اين از آقاى استايلز،ميخواى اين استاد جديده هم تور كنى؟
اخم كردم-گمشو!اون فقط استادمونه!
نينا-آقاى استايلز كيمون بود؟
دلم ميخواست كلشو بكنم-ااااهههه عوضيه اشغاللل
و محكم پامو كوبيدم روى زمين كه خنديد و دره كمدشو باز كردم و تا كمر سرشو كرد توى كمد-خب عزيزم زنگ بعد چى داريم
تكيه دادم به كمدا-من چميـ...
با ديدن هرى كه يه چنتا برگه دستش بود و دمه كلاس خانم سوييفت بودو خانم سوييفتم كنارش بودو داشت براش يه چيزى رو از روى برگه ها خودش توضيح ميداد ناخودآگاه اخم كردم
موهاش اومده بود روى پيشونيش و اخم غليظى روى پيشونيش بود و داشت با دقت به حرفاش گوش ميداد،سرشو اورد بالا و با ديدن من نيشخندى زد و موهاشو داد عقب
چشم غره اى رفتم و سرمو اونورى كردم-چى داريم خيره سرمون؟
سرشو از توى كمد در اورد-آمادگى دفاعى،امروز قراره با كيسه بوكس كار كنيـم
-اه خداى من
به كمد تكيه دادم،امادگى دفاعى،صبر كن ببينم،امادگى دفاعى!
-نيناا!امادگى دفاعيمون با اون استادس!
نينا دستشو گذاشت روى قلبش-كى!كى!مگه خانم ...
-نه نه نه!همون استاد جديده
چشماش درخشيد-عاليهه!
-بدههه اين بدههه!
****
بند كفشمو محكم بستم و پامو روى ام انداختم،يا من زيادى تنبلم يا همه از بستن بند كفشاشون خسته ميشن!
پوفى كردم و سريع بلند شدم كه همون موقع صداى پق محكم خوردن دوتا دست توى سالن بزرگ پيچيد-صف بگيرين
همه بچه ها با تعجب بهش نگاه كردن كه بلند داد زد-همه به صف بشين سريع!
بچه ها ايندفعه همه سريع كنار هم قرار گرفتن،نينا اومد كنارم-مگه اومديم سربازى اينطورى ميگه؟
:-نه اومدين ياد بگيرين چطورى از خودتون دفاع كنين
سرمو اوردم بالا و با تعجب بهش زل زدم،اون شنيد
بهم لبخند زد-چه خبر خانم پيرز؟
چشمام گشاد شد-استاد من!:
-من خودم ميدونم كى حرف زد
بعد صداشو برد بالا-حالا!امروز ميخوام ببينم چى بلدين!و طبق برنامه اى كه از خانمه...ام...
صورتشو جمع كرد كه نينا سريع بل بل زبونى كرد-روبى
ابروش پريد بالا-اوه بله!خانم روبى
و رو به نينا لبخند زد-ممنون
ادامه داد-شما امروز بايد با كيسه بكسا كار كنين
همه همين طور زل زديم بهش كه داد زد-من كسيه بكسم جديدا؟"به سمت راست اشاره كرد"برين سمت كيسه بكسا
همه سريع پخش شديم
.
كيسه بكسم و كشيدم توى بغلم-خسته شدم
نينا كه مشت ديگه بهش زد-يكم ديگه مياد چكمون ميكنه خسته شدم نداريم!
كيسه رو هول دادم و غر زدم-من نميدونم كى گفت خانم روبى بايد بره كه اين بياد!
و يه مشت محكم زدم بهش-اخخخ!دستم!
يهو يه صدايى از پشت سرم گفت-وقتى نميخواى با دستكش كار كنى همين ميشه ديگه!
سريع برگشتم-استاد!
اخم كرد-يدونه ضربه بزن ببينم
به تته پته افتادم-به...به كيسه بكس؟
-نه!به من!به شكمم يه مشت بزن!
-استاد! چشمام گشاد شد
-بزن!
-باشه!
اينو گفتم و محكم زدم به شيكمش كه صداش توى سالن پيچيد و دادم هوا رفت-اااا!اين سنگه يا...
صداش يكم رفت بالا-ميخواى وقتى يكى بهت حمله كنه اينطورو از خودت دفاع كنى؟
جدى شدم-من...
-صاف وايسا. صاف وايسادم
سريع برم گردوند و دستش و گذاشت پشت كمرم كه سريع پريدم بالا-كمرتو صاف كن
---
اين قسمت ميتيحيتذسمنسي
YOU ARE READING
Teacher
Fanfictionدرسته كه بعضى چيزا حتى فكر كردن بهشون اشتباهه ولى همين باعث ميشه كه به سمتشون كشيده بشى دانش آموز من يكى از اون اشتباهات دوست داشتنى بود.