22-nicholas stan

1.1K 80 2
                                    


موهاى تيره با پوسته روشنى داشت،قيافه ى مردونه ى خوبى داشت در واقع
دست از نگاه كردن به قيافش برداشتم-اره من خوبم مرسى،و شما؟
يكم رفتم عقب كه اونم سرفه كرد و لبخند زد-من نيك،نيكولاس،نيكولاس استن،معلم آمادگى دفاعيه جديدم
اخم كردم-آمادگى دفاعى؟مگه اون خانم روبى نبود؟
لب پايينشو گاز گرفت و بعد گفت-اون رفته يه شهر ديگه و من به جاش اومدم،ميخوايين برم اون بياد
و خنديد،خوبه،اون مهربونه حداقل!
خنديدم-نه،خوبه همينجا بمونين
دستم و دراز كردم-رز هستم،رز اسكارلت پيرز
دست توى دستم جا گرفت-خوشبختم خانم اسكارلت
تا خواستم چيزى بگم يهو صدايى يكى از پشت سرم اومد-اينجا چ خبره؟
سريع دستم و از توى دست نيك كشيدم،صبر كن ببينم،نيك!من خيلى پرروعم!
نيك سريع برگشت كه با ديدن قيافه ى هرى ابروش بالا پريد
سريع پريدم وسطشون-اوه آقاى استايلز،ايشون معلم جديدن،آقاى
تا خواستم فاميلشو بگم خودش دستشو اورد جلو-استن هستم
به دستاى به هم گره خوردشون نگاه كردم و بعد يه نگاه به قيافه ى هرى و بعد يه نگاه ديه به قيافه ى نيك كردم
-خب من بايد برم
اينو گفتم و سريع از زير دستاشون رد شدم
.
نينا-تو خيلى خر شانسى دختر!اين از آقاى استايلز،ميخواى اين استاد جديده هم تور كنى؟
اخم كردم-گمشو!اون فقط استادمونه!
نينا-آقاى استايلز كيمون بود؟
دلم ميخواست كلشو بكنم-ااااهههه عوضيه اشغاللل
و محكم پامو كوبيدم روى زمين كه خنديد و دره كمدشو باز كردم و تا كمر سرشو كرد توى كمد-خب عزيزم زنگ بعد چى داريم
تكيه دادم به كمدا-من چميـ...
با ديدن هرى كه يه چنتا برگه دستش بود و دمه كلاس خانم سوييفت بودو خانم سوييفتم كنارش بودو داشت براش يه چيزى رو از روى برگه ها خودش توضيح ميداد ناخودآگاه اخم كردم
موهاش اومده بود روى پيشونيش و اخم غليظى روى پيشونيش بود و داشت با دقت به حرفاش گوش ميداد،سرشو اورد بالا و با ديدن من نيشخندى زد و موهاشو داد عقب
چشم غره اى رفتم و سرمو اونورى كردم-چى داريم خيره سرمون؟
سرشو از توى كمد در اورد-آمادگى دفاعى،امروز قراره با كيسه بوكس كار كنيـم
-اه خداى من
به كمد تكيه دادم،امادگى دفاعى،صبر كن ببينم،امادگى دفاعى!
-نيناا!امادگى دفاعيمون با اون استادس!
نينا دستشو گذاشت روى قلبش-كى!كى!مگه خانم ...
-نه نه نه!همون استاد جديده
چشماش درخشيد-عاليهه!
-بدههه اين بدههه!
****
بند كفشمو محكم بستم و پامو روى ام انداختم،يا من زيادى تنبلم يا همه از بستن بند كفشاشون خسته ميشن!
پوفى كردم و سريع بلند شدم كه همون موقع صداى پق محكم خوردن دوتا دست توى سالن بزرگ پيچيد-صف بگيرين
همه بچه ها با تعجب بهش نگاه كردن كه بلند داد زد-همه به صف بشين سريع!
بچه ها ايندفعه همه سريع كنار هم قرار گرفتن،نينا اومد كنارم-مگه اومديم سربازى اينطورى ميگه؟
:-نه اومدين ياد بگيرين چطورى از خودتون دفاع كنين
سرمو اوردم بالا و با تعجب بهش زل زدم،اون شنيد
بهم لبخند زد-چه خبر خانم پيرز؟
چشمام گشاد شد-استاد من!:
-من خودم ميدونم كى حرف زد
بعد صداشو برد بالا-حالا!امروز ميخوام ببينم چى بلدين!و طبق برنامه اى كه از خانمه...ام...
صورتشو جمع كرد كه نينا سريع بل بل زبونى كرد-روبى
ابروش پريد بالا-اوه بله!خانم روبى
و رو به نينا لبخند زد-ممنون
ادامه داد-شما امروز بايد با كيسه بكسا كار كنين
همه همين طور زل زديم بهش كه داد زد-من كسيه بكسم جديدا؟"به سمت راست اشاره كرد"برين سمت كيسه بكسا
همه سريع پخش شديم
.
كيسه بكسم و كشيدم توى بغلم-خسته شدم
نينا كه مشت ديگه بهش زد-يكم ديگه مياد چكمون ميكنه خسته شدم نداريم!
كيسه رو هول دادم و غر زدم-من نميدونم كى گفت خانم روبى بايد بره كه اين بياد!
و يه مشت محكم زدم بهش-اخخخ!دستم!
يهو يه صدايى از پشت سرم گفت-وقتى نميخواى با دستكش كار كنى همين ميشه ديگه!
سريع برگشتم-استاد!
اخم كرد-يدونه ضربه بزن ببينم
به تته پته افتادم-به...به كيسه بكس؟
-نه!به من!به شكمم يه مشت بزن!
-استاد! چشمام گشاد شد
-بزن!
-باشه!
اينو گفتم و محكم زدم به شيكمش كه صداش توى سالن پيچيد و دادم هوا رفت-اااا!اين سنگه يا...
صداش يكم رفت بالا-ميخواى وقتى يكى بهت حمله كنه اينطورو از خودت دفاع كنى؟
جدى شدم-من...
-صاف وايسا. صاف وايسادم
سريع برم گردوند و دستش و گذاشت پشت كمرم كه سريع پريدم بالا-كمرتو صاف كن
---
اين قسمت ميتيحيتذسمنسي

Teacher Where stories live. Discover now