گردنشو محكم بوسيدم كه دستم و محكم فشار دادم و اسممو صدا زد
-هرى
توى گردنش زمزمه كردم-هيش،آروم باش
دستم و بردم زير لباسش كه سينش بالا پايين شد-خداى من
كمرشو گرفتم و برش گردوندم،خوشحالم كه صندلى از اون صندلى چرخ داراى كوچولوى كم ارتفاع
دستم و روى روناش گذاشتم و بازشون كردم و خودمو كشيدم بالا،هيچ مخالفتى نكرد،خوبه!
يكى از دستام و از روى رونش برداشتم و صورتشو گرفتم
چشماش يه جورى شده بود،انگار اينو ميخواست ولى نميخواست انجامش بده،خودم خوب ميدونستم چرا
انگشت شستم و روى لب پايينيش كشيدم و سرمو به سرش نزديك كردم،نفسام به پوستش ميخورد و سينش تند تند بالا پايين ميشد
لبامو گذاشتم روى لباش،به خاطر بستنى كه خورده بود هنوز لباش مزه شكلات ميداد
ناخودآگاه لبشو گاز گرفتم كه توى دهنم ناله كه كرد خنديدم-ببخشيد
كمرمو فشار داد كه دستم و بردم سمت لباسش و دستم روى دكمه ى اول گذاشتم
يه بوس ديگه از لباش گرفتم و ازش جدا شدم،دكمه ى اول لباسشو باز كردم كه با ديدن گردنبندى كه توى گردنش بود لبخند زدم،يه گردنبند بال فرشته بود،دستمو روش كشيدم-درست مثله خودت!
اينو گفتم و دستمو آروم روى پوستش كشيدم كه لرزيد
همه ى دكمه هاشو باز كردم و دستم و روى شكمش كشيدم و كشيدمش سمت خوندم كه روى زمين نشسته بودم
دستشو دورم حلقه كرد كه لباسشو گرفتم و از تنش در اوردم كه از بدنش ليز خورد و افتاد زمين
دستم و روى بدنش كشيدم و گردنشو از پشت توى دستم گرفت و با پشت اون يكى دستم گونش و نوازش كردم-ميدونستى
لباش از هم فاصله گرفت و هوا رو كشيد توى ريه هاش
-كه،خيلى خوشگلى؟
لب پايينيشو كشيد توى دهنش كه روى گونش يه چال كوچولو رفت تو
لبخندى نشست روى لبم و دستم و از گردنش كشيدم پايين،لرزيد و جلوتر اومد،دستم و گذاشتم بالاى باسنشو و نشوندمش روى خودم-و خيلى جذاب؟
جوابى بهم نداد كه دوباره تكرار كردم-ميدونستى؟
سرشو تكون داد-نه،نه آقا(sir:))
با اين حرفش لبخندى نشست روى لبم كه سرمو به سرش نزديك كردم و دمه گوشش زمزمه كردم-تو كارى ميكنى كه من ديگه خودم نباشم
ادامه دادم-من كنترلمو با تو از دست ميدم
فكشو بوس كردم كه آه كشيد وخودشو روم فشار داد كه فكم منقبض شد و خفه ناله كردم
كمرشو گرفتم و روى زمين درازش كردم و خودمم اومدم روش
دستم و بردم پايين و روى شلوارك گذاشتم و دكمشو باز كردم كه پاهاشو به هم چسبوند
دكمشو ول كردم و دستمو روى رونش كشيدم-باهام راه نمياى؟
لباشو برد تو دهنش:-به خاطر من؟
اينو گفتم و رونشو نوازش كردم كه پاهاش شل شد،از موقعيت استفاده كردم و شلواركشو سريع از پاش در اوردم و دستمو گذاشتم روش كه لبشو گاز گرفت
دستم و روش تكون دادم و زمزمه كردم-تو اينو ميخواى نه؟
سرشو تكون داد:-نميشنوم...؟
و لبخند مرموزى براش زدم كه بازوم و چنگ زد-آره ميخوام!
-چيو ميخواى؟
غر زد-خداى من هرى!
بعد چشماشو روى هم فشار داد-من،ميخوام
بعد نفسش بريد و ناله كرد-ميخوام كه،ميخوام تورو
دستم و بردم زير شرت(:|)ش كه به خودش پيچيد و بعد سريع و با داد گفت-من تورو ميخوام!ميخوام تورو!ميخوام منو بفاك بدى،خوب شد عوضى؟
با لبخند كنار گوشش زمزمه كردم-عالى شد!
انگشتم و محكم توش فرو كردم كه تقريبا داد زد و بهم چسبيد
دستم و سريع توش تكون دادم كه چشماشو بست و بازومو فشار داد
ميتونم بگم لذت ميبردم از اين صحنه،چونكه من كسيم كه الان باعث شدم اون همچين حالى پيدا كنه،نه بچه هاى ريزه پيزه ى دبيرستان!
محكم گردنش و گرفتم و شروع كردم به بوسيدنش،روى تك تك اعضاى بدنش،ميبوسيدم و لاو بايت به جا ميزاشتم!
احساس كردم كه تنگ شد،آخرين ضربه و بهش زدم كه بالا تنش از زمين فاصله گرفتش و بلند آه كشيد،خب،اين جزو بهترين ارضاء(:|)شدنايى بود كه از يه دختر ديدم!
چشماشو آروم باز كرد،آروم سرشو اورد پايين و بهم نگاه كرد،و
گونه هاش گل افتاد،دارى شوخى ميكنى نه؟
بلند خنديدم-الان ميخواى براى من خجالت بكشى؟
با خجالت زمزمه كرد-خب،ما قرار بود گيتار ياد بگيريم
ازش جدا شدم و دستم و گذاشتم زير و تويه حركت بلندش كردم كه خودشو بهم چسبوند،مثله يه عروسك توى دستام بود
-خب من يه درس ديگه بهت ياد دادم
با اخم بهم زل زد كه ادامه دادم-من تنها كسيم كه ميتونه ناله هاتو اينجورى در بياره نه هيچ پسره دبيرستانى يه كوچولويى
با اين حرفم سرمو بالا گرفتم كه محكم زد به بدنم-هى!
دره اتاقم و با پام باز كردم و گذاشتمش روى تخت و اومدم روش-ميرم برات لباس بيارم
و لبام و گذاشتم روى لباش كه لبخند زد
YOU ARE READING
Teacher
Fanfictionدرسته كه بعضى چيزا حتى فكر كردن بهشون اشتباهه ولى همين باعث ميشه كه به سمتشون كشيده بشى دانش آموز من يكى از اون اشتباهات دوست داشتنى بود.