34-my imagination

825 63 2
                                    


-هى!اون رز كوچولويى من نيست!اصلا برام مهم نيست كه اون اينجاست يا نه!
با عصبانيت گفتم كه گردنم و فشار داد و بهم نزديك شد-باشه باشه!چرا عصبانى ميشى
يكم سكوت برقرار شد
-ميدونى
سرمو اوردم بالا-چيو؟
-اگه رز برات مهم نباشه،فكر نكنم اين كار برات اشكالى داشته باشه
-كدوم كا...
نتونستم حرفمو كامل كنم چونكه اون هولم داد كه كمرم خورد به پيشخون و پاهاشو باز كرد و دقيقا روى من نشست،دقيقا مثله همون روز!
دستم توى هوا مونده بود-هولى شت!
خودشو روم فشار دادم و شونه امو گرفت-من ميخوام همشو توى خودم حس كنم،فقط تو بگو باشه
چشمام گشاد شد
بعد بلند بلند خنديدم
بعد سرمو اوردم بالا-شوخى ميكنى ديگه؟من استادتم
دستمو دور كمرش حلقه كردم كه نزديكم شد،چيزى رو توى خودم حس كردم،باز اون هورموناى لعنتى،نميشه يكم بتونم جلوى خودمو بگيرم؟؟من بازم برآمده شده بودم
لباش توى يه ميلى متريم بود-و همين بودن با تورو جذاب تر ميكنه؟
لبخندى اومد روى لبم،به درك هر حسى،اون جذابه
با دستش صورتم و گرفت و لبامو با ولع بوسيد كه دستم رفت پايين تر و باسنشو فشار دادم كه توى دهنم ناله كرد،صورت رز اومد جلوى صورتم،عصبانيت زيادى رو توى خودم حس كردم و لبشو كاز گرفتم
Rose's POV:
نايل دستمو كشيد-بلند شو دختر،اين دليل نميشه كه به خاطر كسايى كه دوست ندارى با من نرقصى!نبينم دختر من ناراحت باشه
رفتم سمتش و هولش دادم عقب-احمق
نايل يكم قيافش چپول شد-ببين كى اينجاس
بعد سرمو برگردوند،چيزى رو كه ميديدم مغزم قبول نميكرد
آليس دست يه پسر گرفته بودو ميكشيد به سمت يكى از اتاقايى كه طبقه پايين بود،يقه ى اون پسر تا نصفه باز بود،اونا تقريبا وسط راه بودن كه آليس برگشت و نزديكش شد و لباشو گذاشت روى لباش كه اونم صورتش و گرفت و با ولع لباش و بوسيد،آليس خواست ازش جدا بشه ولى اون گرفتش و چسبوندش به ديوار و رونشو فشار داد و گردنش و بوسيد،اون!هرى بود!
دهنم باز مونده بود،اين غير ممكنه
هرى گردن آليس رو بين دستاش فشرد و بوسيد كه آليس سرشو برد عقب و ناله كرد،خداى من!ناخودآگاه تمام صحنه هاى اون روز توى خونش يادم اومد،تمام بوسيدناش،لمس كردناش،زمزمه كردناش توى گردنم،همشون پودر شدن و رفتن هوا،اونا،واقعا بودن؟واقعا اتفاق افتاده بودن يا همشون جز تخيلات من بودن؟
نايل خنديد-چه استادى داشتيم و خبر نداشتيم
برگشت سمتم كه با ديدن قيافه ى من وحشت كرد-رز؟چى شده؟
جلومو تار ميديدم،قشنك يه لايه ى اشك جلوى چشمامو گرفته بود
-نايل؟
بازومو گرفت-جانم؟رز چته؟من چيز بدى گفتم؟چيشد؟
چشمامو محكم روى هم فشار دادم-بغلم ميكنى؟
كشيده شدم توى بغلش-اره،معلومه كه بغلت ميكنم
اختيار اشكام از دستم در رفت و گرميه اشكام مثله مذاب پوستمو سوزوند،اين دردناك بود
دستمو دور نايل حلقه كردم و نفس كشيدم و گذاشتم اشكام همين جور بريزن و چشمام هريو در حالى كه آليسو ميكشيد داخل اتاق تماشا كنن
Liam's POV:
-وووهووو
اينو گفتم و روى صندلى نشستم-سلام خوشگلمم
روبه نيك گفتم كه سرشو اورد بالا-نزار يه ليوان ديگه رو حروم تو بكنم
بلند خنديدم ولى بعد متوجه حرفش شدم،ديگه؟
-هى!يه ليوان ديگه؟
نوشيدنيا رو توى ميكسر ريخت و تكون داد-مستر فرفريه شهوتى اينجاست
چشمام گشاد شد-وووو!شوخى ميكنى؟اون كجاست؟
زبونشو روى دندوناش كشيد-نميدونم،فقط ديدم با يه دختر كوچولو كه خيلى هم "سرفه اى كرد" خب،اونا با هم رفتن توى يكى از اتاقا
سرمو برگردوندم-كدوم اتاق؟
دستش از كنارم اومد به يه اتاق اشاره كرد
همون موقع دره اتاق باز شد و هرى تلو تلو خوران در حالى كه موهاش كاملا به هم ريخته بودو لباسش باز بود اومد بيرون،جنگ جهانيه دوم بود؟البته آره،هميشه همينطوريع،هيچوقت زمان كالجو يادم نميره،وقتى ميرفتم خونه اشو توى اتاقش همه چى به هم ريخته بودو و اوپس،هرى استايلز با يه دختر توى تختش بود،منم مجبور بودم تمام اونجا رو مرتب كنم و به اون دختر بيچاره كمك كنم
سريع به سمتش رفتم و شونع اشو كشيدم-بازم كه احساس جوونى ميكنى پيرمرد
-خفه شو ليوم
دره اتاقو بست،دماغمو چين دادم،اون بازم به من گفت ليوم!دستشو گرفتم و كشيدمش سمت پله ها-ليام،ولم كن،ليام!
از پله ها پايين رفتم و دره دفترم و باز كردم و هريو شوت كردم توى دفترم كه افتاد زمين،البته اگه اسم اينجا رو بشه دفتر گذاشت!سريع رفتم سمتش-هرى!
دستش و گرفتمخوبى؟چنتا ليوان خوردى مرد؟تو مستى آره؟
هرى سرشو اور. بالا-من مست نيستم
سكسكه كرد و بعد دستشو گذاشت جلوى دهنش-من هريم
چشم غره اى بهش رفتم و بلندش كردم-چقدرهيجان انگيزناك
روى صندلى نشوندمش-چته تو؟
اون سرشو روى ميز گذاشت و پوفى كشيد و چشماشو بست
كنارش نشستم و به هرى خيره شدن كه شروع كرد به حرف زدن"درباره ى رزه"
چشمامو توى حدقه چرخوندم"چشم بسته غيب گفتى،جريان چيه؟"
-خب تو نميتونى باور كنى اون چيكار كرد
خنديدم"به نظرم همه چيز از اون كوچولو بر مياد"
وقتى ديدم اون بهم چشم غر هرفت دهنم و بستم و جدى شدم"خيلى خب،اون چيكار كرده؟"
"اون صبح ماشينم و داعون كرد؟و حدس بزن كى همراهش بود"
هرى پوزخند زد درحالى كه من چشمام گرد شده بود:"اون چيكارر كرد؟"
-"درست شنيدى،و زينم باهاش بود"
-چى!!؟
من اخم كردم و با سردرگمى بهش نگاه كردم
-فقط چون من حق اون عوضى رو گذاشتم كفه دستش اينكارو كرد
-تو زينو زدى؟
اينجا چ خبره؟اون آروم پلك زد،اين به نشونه ى جواب مثبته
-هرى تو يه استادى و زين يه دانش اموز ميدونى اگه بستيل ميفهميد چى ميشد؟
اون فورا سرشو و از روى ميز بلند كرد"اون لعنتى به رز تحاوز كرده وازش فيلم گرفته!اگه تو بودى چه غلطى ميكردى؟ميزاشتى اون با با اون فيلم تهديدت كنه؟"
هرى توى صورتم دادم زد و دهنم من باز مونده بود،اون زينو ميگفت؟زين ماليك؟اين باور كردنى نيـ...هست
هرى دوباره روى صندلى نشست و چشماشو بست-من فقط يكم ميخوابم
آتيشى توى مغزم جرقه زد-خوب بخوابى استايلز،همه چيزو به پاينو بسپر
Harry's POV:
-هرى،هرى،خواب مرگ رفتى؟هرى!
سرمو از روى ميز بلند كردم-من بيدارم من بيدارم!
به ليام زل زدم-چيه؟
شونه امو فشرد-برات سوغاتى اوردم
چشمامو سفيد كردم و سرمو برگردوندم-هنوز كه كريسمس...
با ديدن چيزى كه پشت سرم بود داد زدم-محض رضاى فاك ليام زين اينجا دست و پا بسته روى صندلى چيكار ميكنه؟
ليام لبشو گاز گرفت-اون بازه
زين دستاشو اورد بالا و تكون داد
هول شدم-خب اون الان فرار ميكنه!
صداى پوزخند ليام توى اتاق پيچيد-اون جرات نداره فرار كنه
و ابرو بالا انداخت-مگه نه زين؟
با تعجب بهش زل زدم،اون زينو ميشناخت،صبر كن ببينم من دارم خواب ميبينم شايد

Teacher Where stories live. Discover now