****
با احساس خفگى از خواب بيدار شدم و سرمو اوردم بالا،صبر كن ببينم!من توى وان پر از آب چيكار ميكنم؟لنتى ساعت چنده؟من چرا سرم زير اب بود؟
سريع هوا رو كشيدم توى ريه هام!لنتى تو توى وان خوابيدى؟ساعت چنده؟؟؟
سريع از وان در اومدم كه افتادم زمين-اخخخ،ليام اگه نكردمت
سريع رفتم توى اتاقم و گوشيمو روى تخت ديدم،خداروشكر اين يكى حداقل توى اب نرفته!
-٨:٢٧!!
داد زدم،لنتى من امروز بايد جاى استاد سوييفت امتحان از بچه ها بگيرم!يعنى لنتتتت بهت لياممم
سريع رفتم جلوى آيينه،خوبه حداقل اين لباسه تنمه!ولى خيسهه!به درك!سريع شلوارم و در اوردم و يه شلوار ديگه پوشيدم و سريع كتمو روى اون لباسى كه يقش تا سينم جر خورده بودو چسبيده بود به تنم پوشيدم. بازم تكرار ميكنم. لعنت بهت ليام
Rose's POV:
نينا-لنتى بگو بگووو
دوويدن خونو به گونه هام حس كردم ولى قيافمو جدى كردم-چى بگم؟ديشب استاد منو رسوند خونه و همين
كارولاين هولم داد سمت كلاس-دلفيها هم داگ استايل همو ميكنن،با اين گونه هات معلومه اتفاقى نيافتاد.
خنديدم كه نگاهم به آليس افتاد،ناخوداگاه ازش بدم ميومد نميدونم چرا
براش يه پشت چشمى نازك كردم كه اونم پوزخندى زد كه منم خيليى عادى انگشت فاكم و بالا اوردم-تو كونت!
كه چشماش گشاد شد كه زبونم و در اوردم و رفتم توى كلاس،لنتى زنگ اول با خانم سوييفت داشتيم،شانس اورديم هنوز نيومده بود
.
ديه داشت خوابم ميبرد و هر چى نخونده بودم از يادم ميرفت براى امتحان!خانم چرا نيومد؟
تا خواستم برم سمت نينا يهو دره كلاس باز شد و استاد استايلز با هول وارد شد كه حس كردم بهم برق وصل شد
هـ-بدويين ديرع
يكى از پسرا تيكه انداخت-استاد ما با خانم سوييف...
استاد-ببند!اون گفت من به جاش بيام امتحان بگيرم
صداى جيغ نايل بلند شد-نههه
و محكم زد پشت صندليه من كه پريدم بالا-چطورى ميخواى بهم تقلب بدى رززز؟؟
بركشتم سمتش-هييس هيس!ميدم بهت خفه شو فقط نايل!
نايل اداى گريه در اورد كه سريع برگشتم كه ديدم به من زل زده،نگاهم به لباسش رفت،شتت!اون دقيقا لباس ديشب و فاك اون سيكس پك داره؟؟
كتشو كشيد روى بدنش،گند زدم به خودم،فهميد نگاش ميكردم،با به ياد افتادن اتفاقى كه ديشب افتاده بود گونه هام گل افتاد،اون فكر ميكرد من خوابيدم ولى من دقيقا فهميدم كه اون پيشونيمو بوسيد و بهم گفت كوچولو. تمام افكارم با اومدن برگه رو ميزم به فاك رفت
.
پريدم بالا كه صداى اروم نايل اومد-سوال ٦ميشه گزينه چند؟
سرمو بردم عقب-ب!گزينه ب!
ن-چييى؟؟؟؟
-ب!گزينه ى ب يه لنتى!
ن-چييى نميشنوممم!
عصبى شدم-بببببب!!
شت!من داد زدم!واى...سايه ى يكى رو روى خودم حس كردم،سرمو اوردم بالا كه اون بدن آشنا جلوم بود،جوننن،اهه دختر هيز،خواهش ميكنم اون نباش
سرمو اوردم بالا كه با تتويى پروانه اى كه يكم معلوم بود چشمام گشاد شد و بعد سينش و يكم از دوتا تتو روى دوتا سينه هاس و بعد:
-استاددد
هـ-خانمم پيرزز!كه گزينه ى ب؟بعد مدرسه تا ساعت ٦ گزينه ى ب رو توى دفتر من برات به خوبى شرح ميدم.
-نههه استاد اشتباه گرفتين جري...
خم شد و دستشو گذاشت روى ميزم كه لباسش از بدنش فاصله گرفت كه نگاهم رفت تو ته بدنش.
آروم زمزمه كرد-به بدنم نگاه نكن
سرمو اوردم بالا
هـ-افرين
و بلند تر گفت-بايد خوشحال باشى كه امتحانتو جر نميدم ولى بعد ساعت ٣ بايد توى دفتر من باشى
و سريع از ميزن جدا شد-٢دقيقه ديگه
كه تمام كلاس غر زدن
.
خواستم از كلاس برم بيرون كه صداش توى كلاس پيچيد-خانم پيرز،شما بمونيد من با شما كار دارم
غر زدم،ريدم بهش،چى ميشد ديشب تو همون مود مهربون و رويايش خشك ميشد؟
برگشتم كه نينا برام چشم و ابرو رفت-خفهه شوو
و رفتم كنار ميز استاد اس...سويفت!كه الان اون نشسته بود روش
وقتى همه ى كلاس خالى شد بلند شد و به سمت در رفت و قفلش كرد،صبر كن ببينم چى؟
برگشت و چسبيد به در-خانم پيرز
-ب..بله؟
هـ_من يه خواهش از شما دارم
سكوت كردم كه ادامه داد-همون طور كه ميدونيد شما دانش آموز مورد علاقه ى من هستيد،درواقع جز دانش اموزايى خوب منيد و خانواده ى خوبى هم داريم
قلبم داشت تند ميزد-ولى...ديشب يه اتفاقى افتاد كه...
اه نه اون قضيه رو وسط نكش-من نميخوام اون قضيه جايى درز كنه!هيجا،حتى بين دوستاى صميمتون يعنى كارولاين و نينا!
ببخشيد؟؟؟ - البته ديشب اتفاقى هم بينمون نيافتاد ولى هر چى باشه نميخوام كسى خبردار بشه
اخمام رفت توى هم و ناخودآگاه از دهنم پريد-اگه يهو ديدى يه وقت عشقم كشيد كه به يكى بگم چى استادددد؟؟
لبخندى روى لبش نشست-اشكال ندارهه همين الانم ميتونى بگى!
چشمام گشاد شد كه با قدماى آروم ودر حالى كه بهم نزديك ميشد ادامه داد-اصلا بيا با هم جار بزنيم ولى...
يكم باهم فاصله داشتيم كه چسبيدم به ميز-بعدش...
دست بزرگشو روى رونم گذاشت و نوازشش كرد كه عقب رفتم،عجب اشتباهى كردم!-ددى خيليى از كاردختر كوچولو عصبى ميشه
و محكم رونمو فشار داد كه ناله كردم كه بالا رفت-و وقتى عصبانى بشه
كه دستش روم قرار گرفت-اصلا خوب نميشه
دستش و روم فشار داد كه نفسم و كشيدم تو و ميز و فشار دادم،واى!
دستش و از روم برداشت كه ول شدم و بلند ناله كردم و كتش و گرفتم كه نيافتم،درسته اون چيز زيادى نبود ولى من فقط تقريبا يه بار توى زندگيم اين كارو انجام داده بود و اون دقيقا ميدونست كجا دستشو بزاره!
دستشو دورم حلقه كرد و گرفتم-حالا ميتونى برى كوچولو
سرمو اوردم بالا كه با ديدن لبخندى كه روى لبش بود چشم غره رفتم،ازش،بدم،مياد!اون لنتى كم مونده بود...
يه صدايى از درونم گفت"نه كه تو بدت ميومد كه با اون رابطه داشته باشى؟تو از همين كه الان با اون دستاش كمرت و گرفته خوشت اومده"
-خفه شو
زمزمه كردم و از بين دستاش اومدم كنار كهدرو باز كرد و لبخند زد كه رفتم بيرون-خوش بگذره خانم پيرز،ساعت سه توى دفترم ميبينمتون
Harry's POV:
سريع درو بستم -واى لنتى اين چ كارى بود من كردم؟؟
واى واى وايييى. محكم همين طور با واى هام ميزدم تو صورتم-هرى هرى تو كه هنوز الكل از سرت نپريده،دختره مردم رو كردى كه!لنتى چنتا ليوان مشروب خوردى؟ليام ليام ليامممم
كيفم و از روى ميز ورداشتم و از كلاس زدم بيرون كه همه نگاهم كردن،اه بازم؟
يكم و به هم نزديك كردم و سعى كردم با كتم خودمو بپوشونم،واقعا بايد يه پروانه و تا پرنده تخمى اونجا تتو ميكردى؟با اون گياها؟
سرمو انداختم پايين و رفتم جلوى يكى از آيينه هاى مدرسه و با ديدن خودم فحش دادم،يكم دقيقا تا سينم باز بود و تتوهاى پرنده هام كاملا معلوم بود و صبر كن ببينم،اين لاو بايت روى گردن من چيه؟سريع نزديك شدم،لنتى اين واقعا لاو بايته! لياممممم خدا نكشتتت!كى گفت بايد ميرفتيم بار كه من با اين وضعيت بيام مدرسه و صبحم خودمو توى وان پر از اب پيدا كنم؟
تا زنگ اخرمن كلاس نداشتم،و زنگ اخر كلاس داشتم و بعدشم تا ٦كه برا خودم عن بازى درست كردم
Rose's POV:
دره كمدمو بستم كه كارولاين گوشيو نشونم داد-انجامش بديم
كتابمو توى دستش گرفتم-چى هست؟
كارولاين زد روش كه يه نوشته ى آبى اومد-جرات حقيقت
-جرات حقيقت؟
كـ-اره يه بازيه،بچه ها راش انداختن،جاش امشب توى پارتى ميخواد انجامش بده،اولين نفرى كه بازى رو امتحان ميكنه،مردم ميگن و تو انجام ميدى،و...پول ميگيرى
-صبر كن ببينم چى؟
YOU ARE READING
Teacher
Fanfictionدرسته كه بعضى چيزا حتى فكر كردن بهشون اشتباهه ولى همين باعث ميشه كه به سمتشون كشيده بشى دانش آموز من يكى از اون اشتباهات دوست داشتنى بود.