با قرار گرفتن دستاش دورم دستمو از دور ميز باز كردم و گذاشتم بگيرتم،اون سريع منو برگردوند و به خودش چسبوند كه دستمو دورش حلقه كردم و سرمو به سينش تكيه دادم،اون شروع به نوازش كردن موهام كرد-خسته شدى؟
و دستشو روى كمرم گرفت تا نيافتم،سرمو اروم به معنيه آره تكون دادم
اون منو روى يكى از صندليا نشوند و جلوم خم شد،با ديدن لباس زير صورتيم كه توى دستاش بود سرمو انداختم پايين
با لحن شيطونى گفت-اين فيلا پيش من ميمونه
و خنديد
موهامو از صورتم زد كنار و توى چشمام زل زد-خب،مياى خونه ى من؟
لبخندى تحولش دادم و با صدايى كه از ته چاه بلند ميشد جوابشو دادم-آره
اون لباشو روى پيشونيم گذاشت كه چشمامو بستم
يهو صداى آهنگ تلفن گوشيى هرى هر دومون از هپروت در اورد
هرى سريع رفت سمت كتش كه روى زمين بودو گوشيشو ازش در اورد-نيك!
سريع برداشت-الو؟
صداى داد و هوار و از اون فاصله هم ميتونستن بفهمم
Harry's POV:
-اخه كثافت حشرى!مرتيكه الاغ!بيشغور كثافت!توى مدرسه مكان بود؟مكان كم اوردى؟خودم براتون گير ميارم!مدرسه مكان درسه و تفكر!نه بكن بكن!لعنتى ميدونى چقدر به گا رفتم دانش اموزا رو مشغول كنم صدا رو نشونن؟ميدونى مجبور شدم اهنگ راك سره كلاس بزارم و همه ى دانش اموزا رو از همه ى كلاسا جمع كنم تو سالن ورزش و اهنگ بزارم بگم بيخيال تنبيه همه قر بدين؟كثافت ميدونى خودمو جر دادم تا كسى صداى بكن بكن شمارو نشونه؟كصافت ميدونى داشتم از شق درد ميمردم؟ميدونستى قرار داشتم امروز به خاطر بكن بكن شما نرفتم؟كثافت ميدونسـ...
گوشى رو از گوشم فاصله دادم و چشمامو سفيد كردم و گوشى رو گذاشتم روى ميز،نيك هنوز داشت غر ميزد
به رز نگاه كردم كه با لبخند بامزه اى در حالى كه دستاش و به صندليى تكيه داده بودو خودشو كشيده بود بالا نگاه كردم
زمزمه كردم-نخند
صداى داد نيم از اون ور لرزوندم-پشت خطططططيى؟
سريع برداشتم-ارهه!
ميتونستم بفهمم كه ابرو بالا انداخت-كاملا معلومه بيبى بوى!خواستم بهت بگم كه تنبيه ها يكم ديگه تموم ميشه بهتره با دخترت برى خونه. اخه ميدونى جالب نيست همه ببينن كه يه استاد و يه دانش اموز داره ازيه سالن خالى ميان بيرون در حالى كه دختر يكم لنگ ميزنه و لباسايه دوتاشون يكم به هم ريختس
چشمامو بستم و با بريتيش ترين لحجه ى عمرم جوابشو دادم-كثافت
تماسو قطع كردم و رو به رز كردم-مياى خونه ى من؟
.
لبخندى زدم و به اون كه خيلى بامزه روى زمين و روى شكمش دراز كشيده بود و داشت پاهاى كشيدشو تكون ميدادو كتاب ميخوند نگاه كردم
اون واقعا با اون جورابايه بلند بامزه ميشه!
بالاخره بلند شدم و رفتم كنارش روى زمين نشستم،بايد بهش ميگفتم
دستم و گذاشتم روى كمرش-هى
سرشو اورد بالا و بهم نگاه كرد-هوم؟
يكم اين پا اون پا كردم-ام...راستش...
گردنم و ماليدم-ميتونى كريسمس با من باشى؟ميخوام يه جايى ببرمت
برق چشماش نشونه ى موافقتش بود
Rose's POV:
كوله پشتيمو دوباره چك كردم و سريع به سمت ميزم رفتم و براشون يه نامه نوشتم،محتوايت نامه كلا اين بود كه من دارم ميرم كريسمس با دوستام و نگران نباشيد،كلا از اين حرفا
بهش يه چسب زدم و گوشيمو كوله امو برداشتم و اروم اروم از پله ها رفتم پايين و برگه رو چسبوندم به يخچال،اينجا حتما ميبيننش
به خونه كه ساكت تر از هميشه بود نگاهى كردم و لبمو خيس كردم و زير لب زمزمه كردم-خدافظ
و از خونه زدم بيرون،حس بدى داشتم به خاطر اينكه نميخواستم كريسمس پيششون باشم
سرمو اوردم بالا و با ديدن هرى كه با اون سويى شرت مشكى به ماشين تكيه داده بود تمام ناراحتيام پودر شد و دوويدم بغلش
دستاش كه دورم بود حس خوبى بهم ميداد-فكر كردم نمياى!
گونم بوسيد كه ازش جدا شدم-اشتباه فكر كردى
لبخندى زد و دره ماشينو برام باز كرد-بفرما خانم
و ريز خنديد،پشت چشمى براش نازك كردم و توى ماشين نشستم و كوله امو توى بغلم گرفتم
-كجا ميخوايم بريم؟
دره ماشين و بست و نفسشو داد بيرون كه بخار از دهنش اومد-يه جاى خوب...؟
چشمامو سفيد كردم-نه بابا؟
خنديدم و كوله امو شوت كردم صندلى عقب دستم و بردم سمت ظبط ماشين-راه زياديه تا اونجا؟
هرى سرشو تكون داد-اوهوم
و بهم نيم نگاهى انداخت و لبخند زد-خيلى خوشحالم كه باهام اومدى
لبخندى زدم-خب،چه چيزى بهتر از اين؟
و تو يه حركت به سمتش خم شدم و لپش و بوسيدم
-اوه!
اون گفت و خنديد و دستشو گذاشت روى گونه اش-كارى نكن كه از جاده منحرف بشم دختر!
لبخندى زدم-اگه بكنم چى؟
كاملا سمتش كج شدم و دستمو گذاشتم روى پاش كه غر زد-رزز نكننن دارم رانندگى ميكنم خيره سرم!نميخواى كه بميريم؟
و دستشو گذاشت روى دستم و دستم و فشرد
با اون يكى دستم سويى شرتشو كشيدم و سرمو توى گردنش كردم و بوسيدم
-فاك!
گفت و فرمونو محكم فشرد-رز!
گردنشو گاز گرفتم و تو يه حركت ولش كردمو روى صندليم ولو شدم و بلند خنديدم-وايييى بايدد قيافتو ميديدى
دستمو جلوى دهنم گذاشتم بهش نگاه كردم كه لباشو گاز گرفته بودو گونش سرخ شده بود
-ببين كى داره خجالت ميكشه؟اقاى استايلز!
Harry's POV:
پوفى كردم و پامو گذاشتم روى ترمز-رسيديم!
و برگشتم سمتش،اوه اون خوابيده!
كلاه كپى كه روى سرش بودو اومده بود پايين و دست به سينه شده بودو سرشو تكيه داده بود به پنجره،اين يكى از بامزه ترين صحنه هاييه كه تا حالا ديدم!
سمتش خم شدم و كلاه كپشو از سرش برداشتم-رز؟
ريز خنديدم و صورتش و تكون دادم-پاشو كوچولو رسيديم
اخماش رفت توى هم و دستشو روى سينم فشار داد-خفه شو
و بعد شروع كرد به مالوندن چشماش
لبخندى روى لبم نشست،لعنتى اون با اينكارش ١٠٠برابر خواستنى تر ميشه!دلم ميخواد گاز بگيرم!
دستشو دور گردنم حلقه كرد-ميخوام كه تا جايى كه ميخوايم امشب بخوابيم ببريم
و سرشو كرد توى گردنم-بغلم كن ددى
خنديدم و دستمو دور كمرش حلقه كردم-ددى؟
اون از صندلى بلند شد و تقريبا خودشو انداخت روم
سرشو توى گردنم تكون داد-اوهوم
پاهاشو دورم حلقه كرد كه يه دستم و زير باسنش گذاشتم كه وقتى پاشديم ليز نخوره و يه دست ديگمم دور كمرش
خم شدم و از توى داشبورد كليد خونه رو برداشتم و از ماشين پياده شدم
دره ماشين و با پام بستم و به سمت خونه رفتم و رزو توى بغلم جابه جا كردم و خنديدم-سنگين شديا
توى گردنم نامعلوم زمزمه كرد-خفه...شو،تقصير خودته
كليد و كردم توى قفل خونه و درو باز كردم-ببخشيد؟تقصير من؟چرا تقصير من؟
سرشو توى گردنم تكون داد-چونكه من...دارم...دوتا توى خودم...نگهدار...
و خميازه كشيد،ميتونم بگم هيچى از حرفاش و نفهميدم!
خنديدم-مثله اينكه خيلى خوابى!
-خفه شو
بازم خنديدم و از پله ها رفتم بالا-تنها چيزيم كه بلدى بگى خفه شوعه!
وارد اتاق خواب شدم و اونو روى تخت دراز كردم و تا خواستم ازش جدا شم اون لباسم و كشيد كه مستقيم افتادم روش-نرو،بغلم كن!
و پاهاشو دورم سفت تر كرد
دستم و روى بدنش كشيدم-دختر يكم اروم باش!جايى كه نميخوام برم!تو دارى كارى ميكنى كه...
و خنديدم
Part 100:
دستمو دورم پشتم و پاشو از دورم باز كردم و بعد دستاشو از دور گردنم و روى تخت درازش كردم كه غر زد-تو خيلى ادم بدى هستى
پتو رو كشيدم روش كه مثله يه بچه پشتش و بهم كرد و بالشت كنارشيو كشيد توى بغلش،چه جذاب!يه بالشت جاى منو گرفت
سرم و نزديكش كردم و روى گردنش بوسه اى گذاشتم-من ميرم،يكم ديگه ميام
****
اروم چشمامو باز كردم و توى تخت غلط خوردم
تخت خيلى سرد بودو اين حس خوبى بهم ميداد،دستم و روى تخت كشيدم و انتظار داشتم بدن هريو حس كنم ولى با حس كردن اينكه روى تخت تنهام چشمام به سرعت باز شد و سريع روى تخت نشستم-هرى؟
سريع از تخت پاشدم كه با ديدن يه برگه روى پاتختى برش داشتم
با خوندن نوشته هاش دلم راحت شد و خودمو دوباره پرت كردم روى تخت،اون رفته بود بيرون تا براى خونه چيز ميز بخره،به سقف نگاه كردم و پتو رو كشيدم توى بغلم،خونه به نظر چوبى ميرسيد،اين خيلى خوبه!
سرم و گردوندم تا كوله پشتيمو ببينم
اون دقيقا اونور اتاق بود،اخم كردم-واقعا!چى ميشد من قدرت جادويى داشتم؟
خودمو روى تخت كشيدم و بعد روى زمين،من نميخواستم از تخت پاشم،بالاخره با كلى سختى دستم به كيفم رسيد و لپ تابم و از توش در اوردم،من اينترنت ميخوام!بايد با نينا حرف بزنم!فاك!مخصوصا دربارهى ديشب!من تقريبا داشتم لو ميدادم!
دوباره به سمت برگه رفتم،اون حتما يه چى درباره ى اينترنت نوشته و اره!پشت برگه اون اسم واى فاى رو با يه اموجيه خنده و رمز نوشته بود،به اين ميگن زندگى!
.
چشمامو سفيد كردم-اوه اره و من حتما بهش ميگم
من از زمانى كه بيدار شدم دارم با نينا تصورى حرف ميزنم و اون هى داره بهم ميگه كه قضيه ى بچه رو به هرى بگم ولى من نميخوام،نميدونم چرا!حس ميكردم از فهميدنش ناراحت يا عصبانى بشه!نينا ميگه اينا حساى تخمى همين دوران بارداريه!
-چرا كه نههههههه!اون حق داره بدونه رز
با انگشتام ور رفتم-ميدونم حق داره،ولى اگه ازم زده شد چى؟اگه بهم گفت كه...بهم گفت كه بايد...
و به صورت نينا زل زدم كه صندليشو اورد جلو صورتشو اول جلو-هى رز...بيخيال!اون تورو دوست داره!به اون فكر نكن!چرا نبايد دوست داشته باشه كه يه گوگولى از تو داشته باشه؟
صدايى پروندم كه نينا سرفه كرد-ازطرف من بود نگران نباش
ولى من حس ميكردم كه اين صدا از خونه بود!
اهميت ندادم-ولى اگه نخواست چى؟اگه هرى بفهمه شايد يه جورى بشه نمدونم!
يهو يه چيزى به ذهنم رسيد-فاك زين!
نينا چشاش گشاد شد-زين چى؟
موهامو دادم عقب-اگه زين بفهمه!بدتر ميشه همه چى بد ميشه مخصوصا بين زين و هرى!من اصلا...نبايد اين اتفاق ميافتاد من همون اول بايد اين قضيه رو تموم ميكردم بدون اينكه بهش بگم و بزارم به اينجا كشيده بشه!به نظرت اون چى ميگه؟اون اصلا خوشش نمياد!
-هى رز اروم باش اونا كه نميفهمن!
شونه بالا انداخت-حداقل تا ٤ماه ديگه!
-راست ميگى
نينا ادامه داد-حالا كى ميخواى بهش بگى؟
لبمو گاز گرفتم-من نميخوام الان بهش بگم
يهو گوشيه نينا زنگ خورد كه گوشيشو برداشت و بعد سايلنتش كرد
-كى بود؟
پوفى كرد-نيك بود!بعدا بهش زنگ ميزنم
لبخند ى روى لبم شست كه اون ادامه داد-چرا نميخواى بهش بگى،ميدونم گفتى ولى يه دليل محكم بيار
پوكر شدم،از روى تخت پاشدم و نشستم روى زمين
-اه مثلا اينطورى
مظلوم به نينا زل زدم-ميدونى هرى...يه مشكلى هست!يه مشكل بسى بسى بسى بيش از حد بزرگ
بلند شدمو اخمامو تو هم كردم-بله رز؟اين مشكل چيه؟
اوه اره من داشتم اداى هريو در مياوردم!اين روزا خيلى شوخ شدم!
دوباره خم شدم-هرى...راستش...من..آه!!!
دستمو زدم به پيشونيم-اين مشكل بسيار بزرگى است
لبم و گاز گرفتم،انگار كه واقعا داشتم بهش ميگفتم،حس خوبى نداشتم
-من در واقع...
يهو صداى منو پروند،سريع به در نگاه كردن و با ديدن هرى كه دمه دره سريع بلند شدم و نشستم روى تخت و اونم خودشو زد به اون رزه و اومد توى اتاق-رززز!
فاك فاك فاك اون از كى اينجاست!
دنيا دور سرم ميچرخيد
صداى نينا از لپ تاب بلند شد-سلام استاد!خوش ميگذره
هرى مصنوعى و عصبى خنديد-خيلى!
سريع برگشتم سمت لپ تابو رو به نينا گفتم كه بعدا باهاش حرف ميزنم و لپ تابو بستم و بلند شدم
سوالاتم از دهنم ريختن بيرون-از كى اينجايى؟؟
اخماى هرى رفتن تو هم-منظورت چيه؟
فاك من فقط،احساس ميكنم الان غش ميكنم
نفسام تند تند شده بود
-رز چيزى شده؟
سرمو اوردم بالا-چ...چى؟نه!مگه باش چيزى شده باشه
زير دلم بدجور تير ميكشيد
به قيافه ى هرى زل زدم،اون يه جورى بود،تا حالا اينجورى نديده بودمش،البته بجز اون موقع كه سامانتا...
-چرا اينطورى رفتار ميكنى؟چى بود كه نميخواستى به من بگى؟
دستام شروع به لرزيدن كردن-چ...چى؟نه!من درباره ى تو حرف نميزنم
به زمين زل زده بودم،زمين ميچرخيد،حس ميكردم تعادل ندارم
صداش داش بالا ميرفت-اهان بعد كى توى زندگيت هست كه اسمش هريه؟
-رز چيو دارى ازم قايم ميكنى؟
-هرى خواهش ميكنم اروم باش
-----
هرى ايز سگ😂💦
YOU ARE READING
Teacher
Fanfictionدرسته كه بعضى چيزا حتى فكر كردن بهشون اشتباهه ولى همين باعث ميشه كه به سمتشون كشيده بشى دانش آموز من يكى از اون اشتباهات دوست داشتنى بود.