55: A kiss at 20

3.1K 318 458
                                    

پارت پنجاه و پنجم: بوسه ای در بیست سالگی

این پارت دارای مطالب 🔞 می باشد!!
⚠️⚠️⚠️ اسمات این پارت جزئیات زیادی داره اگه راحت نیستین، اسکیپ کنین!

سوم شخص

اولین بار چهارده ساله بود که بوسیدنِ دو نفر رو دید.

به خاطر نرفتن به تمرین تیراندازیش تنبیه شده بود تا بدون لباس گرم توی باغ بمونه و تمام برگ های پاییزیِ درخت ها رو از روی زمین جمع کنه.
تقریبا آخرای کارش بود که صدایی از پشت سرش باعث شد سرشو بالا بیاره.
نگاهش روی تهیونگی نشست که دختری رو به تنه ی یکی از درخت ها چسبونده و وحشیانه در حال بوسیدنشه.
تهیونگِ شونزده ساله ی سرکشی که هر روز با یه دختر یا پسر روی هم میریخت و روز بعد دورشون مینداخت.

جونگ کوک ایستاده بهشون خیره شد.
نگاهش از دست های مشتاقشون که روی بدن هم کشیده میشد بالا رفت و روی لب های درمونده شون نشست که بی وقفه در هم قفل میشدن و از هم فاصله میگرفتن.
طولانی و بی حس به بوسه شون نگاه کرد و با خودش فکر کرد چه بی فایده!
چه اتلاف انرژی مزخرفی!
چه چیز خوبی توی تبادل آب دهن وجود داشت که اینطور بی تابشون کرده بود؟!

اون روز جونگ کوکِ چهارده ساله بوسه ای دید و کنجکاو نشد.
مدت ها بعد، جونگ کوکِ هیفده ساله کسی رو بوسید و توجیه نشد.
و امروز، جونگ کوکِ بیست ساله پسری رو می بوسید و با خودش فکر میکرد کی همه چیز عوض شد؟
کی اون بی میلی تبدیل شد به میل به بوسیده شدن و بوسیدن؟
کی برخورد دو لب به همدیگه انقدر براش هیجان انگیز شد؟
که حالا با کتفی زخمی و بدنی خیس و خسته توی حمام بشینه و با درموندگی لبهای صورتی و نرم پسر عجیب زندگیش رو تعقیب کنه؟
لبهای مخاطبش عوض شده بودن یا جونگ کوک؟
شاید هر دو.
وگرنه این سوزش و خواستنِ بی نهایت اینطور تو سینه ش نمی جوشید.
این شعله ی خاموش نشدنی از قلبش به نوک انگشت هاش سرازیر نمیشد و دست هاش اینطور دور موهای نرم جین نمی پیچیدن.
و انگار فقط لبهاش نبودن که عوض شده بودن.

نفسی که از نشستن دست جین بین پاهاش حبس شد هم دیگه مثل قبل نبود.

پلک های خمارش به ضرب از هم باز شدن، انگشت هاش با فشار دور مچ جین پیچیدن، و دستش رو از بین پایین تنه ش جدا کردن.
جین هین کوتاهی کشید و لبهاش از لبهای جونگ کوک فاصله گرفت.
چند ثانیه ای بدون پلک زدن به چشم های هم خیره باقی موندن.
چشم های جین محتاط و آروم بود.
و چشم های جونگ کوک از زنگ خطرهایی که توی سرش به راه افتاده بودن حرف میزدن.
هیجانی غریب تو وجود جونگ کوک پیچید.
در انتظار حرکت بعدی جین، حس کنجکاویِ شور انگیزی زیر پوستش خزید که باعث شد از خودش بپرسه حالا چی میشه؟
جین هشدارِ به راه افتاده توی چشم هاش رو میبینه و پا پس میکشه؟
یا نه؛
درست مثل همون بره کوچولوی سرکشی که بود، روی خواسته اش پافشاری میکنه و میمونه؟

A Monster's HeartWhere stories live. Discover now