30: The dance

2.7K 348 328
                                    

پارت سی ام: رقص

به جشن که برگشتن، با اشاره ی جونگ کوک، جین همراهش به سمت میزی که رئیس جئون و اون دختره و پدرش نشسته بودن رفت.با رسیدنشون هارا سرش رو بالا آورد و با صدای لوسی پرسید:
-"کجا رفته بودی جونگ کوک شی؟دلم برات تنگ شده بود!"

و انگار که خنده دار ترین جوک سال رو گفته باشه، پدرش و رئیس جئون زدن زیر خنده.
رئیس سونگ با لبخند رو کرد به جونگ کوک.
-"از علاقه ی زیادشه.دلش زود تنگ میشه!"

جین به جونگ کوک نگاه کرد که با یه لبخند کج روی لبش که به زور میشد اسمش رو لبخند گذاشت، سر تکون داد و روی صندلی کنار هارا نشست.
توجه بقیه به جین که هنوز ایستاده بود جلب شد.
هارا با همون صدای لوسش پرسید:
-"گم شدین؟"

ابروهای جین بالا پریدن و با انگشت به خودش اشاره کرد.
+"من؟"

هارا با ناز موهاش رو کنار زد و گفت:
-"آره دیگه شما.آخه دیدم خودتون رو بی دلیل به جونگ کوک شی چسبوندین."

فک جین افتاد.این دختر داشت واسه خودش چی میگفت؟!
اخم هاش رو تو هم کرد و اومد یکی درشت بارش کنه که صدای جونگ کوک بلند شد.
-"یکی از فامیل های دورمونه.تازه از خارج اومده و یه چند وقتی تو عمارت پیش ما زندگی میکنه."

و انگار اون حرف های ناگهانیش به اندازه ی کافی شوکه کننده نبودن که خم شد، مچ دست جین رو توی دستش گرفت، و اون رو روی صندلی کنار خودش نشوند.
دهن جین هنوز هم باز مونده بود.ولی این بار از کار جونگ کوک.
هارا هم دست کمی نداشت.
تا وقتی که رئیس جئون گلوش رو صاف کرد و سر تکون داد.

-"جونگ کوک درست میگه.این مرد جوان مهمان ما هستن.معرفی میکنم، کیم سوکجین."

جین آب دهنش رو قورت داد و رو به آقای سونگ که بهش خوشامد میگفت، لبخند زد.هارا لبهاش رو آویزون کرد و با لحنی که نمایشی متاسفش کرده بود، جین رو مخاطب قرار داد.

-"ببخشید اگر ناراحتتون کردم.قصد بدی نداشتم فقط نگران امنیت جونگ کوک شی بودم!"

جین هم در جواب لبخندی مصنوعی زد و زیر لب جوری که فقط جونگ کوک می شنید گفت:
+"فعلا که خودت از همه واسش خطرناک تری!"

پای جونگ کوک از زیر میز بهش ضربه ای زد که باعث شد لبخندش رو بخوره و رو به هارا سر تکون بده.
+"خواهش میکنم، به دل نگرفتم."

مدتی بعد رئیس جئون بحث شرکت و سرمایه گذاری رو پیش کشید و با رئیس سونگ مشغول حرف زدن شد.
هارا هم که دستشو دور بازوی جونگ کوک حلقه کرده بود و تو گوشش هی حرف میزد.
جین حوصله ش سر رفته بود.
مشغول ور رفتن با جام خالی روبروش بود و داشت به این فکر میکرد که چجوری باید اون قرص ها رو بعدا تو نوشیدنی جونگ کوک حل کنه که دستی روی بازوش نشست.

A Monster's HeartWhere stories live. Discover now