15: New plan

2.8K 341 349
                                    

پارت پانزدهم: نقشه ی جدید

جین

تهیونگ و جونگ کوک در حال تمرین بودن و جیمین کنارم روی نیمکت خوابش برده بود.

چشمم به اون دو بود که هر دو خیس از عرق و با لباس هایی چسبیده به تنشون همچنان خستگی ناپذیر حرکت می کردن.
تو تیراندازی، هر دو عالی بودن.
اما تو مبارزه، دوست نداشتم تایید کنم ولی جونگ کوک بهتر بود.

چشم هام حرکاتش رو دنبال میکرد.بدنش انگار اتوماتیک تکون میخورد.
و چیز جالبی که تو مبارزه ش کشف کرده بودم این بود که برخلاف انتظارم بیشتر دفاع میکرد تا حمله.و تا الان هم تو هیچکدوم از دفاع هاش کم نیاورده بود.
به خاطر همین بود که اتفاق چند ثانیه بعدش شوکه م کرد.

تهیونگ که مشخص بود از دفاع های جونگ کوک کلافه شده، خودش رو عقب کشید، نفسی تازه کرد و با نیرویی دوباره به سمت جونگ کوک هجوم برد.جونگ کوک بلافاصله دستهاشو بالا آورد تا حمله ش رو دفع کنه اما تهیونگ با حرکت بعدیش غافلگیرش
کرد.

چرخید، پای راستش رو بلند کرد و ضربه ای محکم به پشت جونگ کوک کوبید.
صورت جونگ کوک تو هم رفت، لبهاش از هم باز شدن و در مقابل نگاه متعجب من و تهیونگ تعادلش رو از دست داد و روی زمین افتاد.

فکر میکردم الان بلند میشه اما وقتی دیدم تهیونگ با صورتی پر از نگرانی خودشو بالای سرش رسوند، گیج شدم.

-"جونگ کوک حالت خوبه؟!م..معذرت میخوام!وایسا برات آب بیارم!"

تهیونگ این رو گفت و سمت یخچال گوشه ی سالن دوید.
با اخم هایی که تو هم رفته بود از جا بلند شدم و سمت جونگ کوک رفتم.چشمش که به من خورد زیر لب چیزی گفت و با صورتی جمع شده از درد روی زمین نشست.

نزدیکش که رسیدم پرسیدم:
-"حالت خوبه؟چیزیت شد؟"

نگاه تندی بهم انداخت.
+"چیزی نشده."

خواست بلند شه که باز تعادلش رو از دست داد و داشت میفتاد که سریع سمتش خم شدم و بازوش رو گرفتم.

+"مواظب باش!"

جونگ کوک پلکهاش رو روی هم فشار داد و نفس عمیقی کشید.
-"ولم کن."

+"کمکت میکنم بلند شی."

این بار تیز سرش رو به سمتم چرخوند جوری که فقط چند سانت بین صورت هامون فاصله بود.
از بین چفت دندون هاش گفت:

-"دستتو ازم بکش.می فهمی؟"

نگاهمو بین چشم هاش جا به جا کردم.آب دهنم رو قورت دادم و ازش فاصله گرفتم.

جونگ کوک به سختی بلند شد و ایستاد.همون لحظه تهیونگ همراه بطری آبی توی دستش برگشت.
بطری رو سمت جونگ کوک گرفت‌.

-"یکم بخور."

جونگ کوک اما، بدون حتی نیم نگاهی به تهیونگ راهش رو کج کرد و از کنارمون رد شد.
نگاهش کردم که با قدم هایی تند و نامنظم از سالن بیرون رفت.

A Monster's HeartWhere stories live. Discover now