64: "Don't leave me alone"

2.9K 329 443
                                    

پارت شصت و چهارم: "تنهام نذار"

جین

چند روزی از ماجرای استخر می گذشت و همه چیز دوباره به روال عادی خودش برگشته بود.
به دستور جئون، جونگ کوک باز هم مشغول کارهای دفتریش شده بود و من هم دوباره همون خدمتکار شخصیش بودم.
با این تفاوت که دیگه روزها زجرآور نمی گذشتن.
که با لبخند بیدار میشدم و با لبخند می خوابیدم.
و برای روزهای بعدی هیجان داشتم.
جوری از عشق پر بودم که تمام دردهام خالی شده بودن.
و عشق چیز جالبی بود.
یک طرفه اش امان می برید اما فقط کافی بود دو طرفه باشه.
به آدم قدرت انجام هر کاری رو میداد.
حتی به برده ای مثل من که تو این دنیای بزرگ، پشت درهای عمارتی زندانی شده بود..

با لبخندی گوشه ی لبم رو تخت جونگ کوک دراز کشیده بودم و خیره به سقف رویاپردازی میکردم.
تازه کار شستن ظرف های ناهار و تمیز کردن راهروها تموم شده بود و به عنوان جایزه خودم رو به عطر بالش جونگ کوک مهمون کرده بودم.
غرق افکارم بودم که تقه ای به در خورد.
اول فکر کردم اشتباه کردم اما شنیدن اسمم بود که باعث شد روی تخت بشینم.

-"جین؟تو اتاقی؟"

هوسوک بود!
با دل شوره ای که از اومدن ناگهانیش بهم هجوم آورد لب باز کردم.

+"آره هیونگ.بیا تو."

در باز شد و ثانیه ای بعد قامت کشیده ی هوسوک تو چارچوب پیدا.

-"سلام جینی!"

با دیدن لبخندش بود که بلافاصله نگرانی از وجودم پر کشید.با نفسی آسوده لبخندی روی لبهای خودم کاشتم.
+"سلام هیونگ!چرا نمیای تو؟"

سر تکون داد و بعد از بستن در اومد سمتم.با فاصله ی کمی ازم روی تخت نشست.

-"چیکار میکردی؟"

شونه بالا انداختم.
+"خستگی در میکردم.در و دیوارهای عمارت انگار خاک به خودش جذب میکنه!"

خندید.
-"اولین باری نیست که همچین چیزی میشنوم!"

بعد نگاهش به جی کی افتاد که تو بغلم لم داده بود.
چشم هاش برق زدن.
-"وای این پیشی چه بزرگ شده!"

دستی به سر جی کی کشیدم.
+"هر چی بزرگ تر میشه تنبل تر میشه!خوابیدن و لم دادن تفریح مورد علاقشه!"

هوسوک با خنده ضربه ای به بینی جی کی زد و بعد نگاهش رو روی صورتم کشید.
-"تو هم بزرگ شدی جین!موهات خیلی بلند شده!"

راست میگفت.
موهام اونقدر بلند شده بود که کل گوش ها و پس گردنم رو می پوشوند.

+"خودم دوسش دارم با اینکه میدونم شبیه آمازونی ها شدم!"

زد زیر خنده.
-"نه اصلا.اتفاقا خیلی هم کیوت شدی!ولی هر وقت ازش خسته شدی و خواستی تنوع بدی بهم یه سری بزن!"

A Monster's HeartWhere stories live. Discover now