21: Reward

2.8K 329 112
                                    

پارت بیست و یکم: جایزه

سوم شخص

پلک های سنگینش رو که از هم باز کرد، با سقف سفید و دود گرفته ی بالای سرش روبرو شد.
توی اتاقکش بود.روی تختش.
پوزخند کوچیکی زد.این بار برخلاف گذشته نه گیج بود و نه پر سوال.خوب می دونست چه بلایی سرش اومده.باز هم از مشت و لگد های ارباب جئون کادو گرفته بود.

نه اشک ریخت، و نه بغض کرد.
به جاش، با تنفری که توی چشم هاش می نشست، دستهاش مشت شدن.

'به زودی، رازت رو می فهمم جئون جونگ کوک.

به زودی، نقطه ضعفت رو می فهمم و انتقام تک تک دردهایی که به دادی رو ازت می گیرم.'

******

دور تر از جین، درست یک طبقه بالاتر، جونگ کوک توی کتاب خونه نشسته بود.
نگاهش خشک شده بود به صفحات کتاب.
تک تک کلماتش رو از بر بود.
جوری حفظش بود که انگار خودش اون اثر رو خلق کرده.

ورق زد؛
از اول تا آخر.
تو صفحه ی آخر بود که گیر کرد‌.

نگاهش بند چند خطی بود که با دست خطی تمیز و خوانا نوشته بود:
"تقدیم به جونگ کوک عزیزم"

گوشه ی لبش کمی بالا رفت.
کتاب رو با احتیاط بست و برای بار آخر جلدش رو از نظر گذروند.
دیگه کهنه شده بود.

گوشه های جلد سیاهش پاره شده بودن و از عمر زیاد کتاب خبر میدادن.با این حال هنوز هم عنوانش، با اون فونت بزرگ و سفید، توجه رو به خودش جلب می کرد.

"قلب یک هیولا"

******

بعد از مرتب کردن وسایلش، روپوش سفیدش رو از تن درآورد و کش و قوسی به تنش داد.
همیشه بعد از هر ماموریت و برداشت محموله، کار اون هم زیاد میشد.

نگاهی به ساعت مچیش کرد و نفس راحتی کشید.
حداقل می تونست ناهارش رو در آرامش بخوره.
تو همین فکر بود که در اتاقش باز شد.
فقط دو نفر بودن ‌که بدون در زدن وارد میشدن.
جونگ هوسوک و..

+"وقتت آزاده؟"

و جئون جونگ کوک.
لبهاش رو روی هم فشرد و تو جاش چرخید.
جونگ کوک به در بسته ی اتاقش تکیه داده بود و نگاهش می کرد.
یونگی اشاره ای بهش کرد.

-"بازم کمک میخوای؟"

جونگ کوک نگاهش رو روی زمین انداخت و با پوزخند کوچیکی سر تکون داد.
+"نه از اون کمک های همیشگی."

بدون دعوت جلو اومد و روی صندلی چرخدار مخصوص معاینه نشست.یونگی با حسرت نگاه دیگه ای به ساعتش کرد و با نفس عمیقی روی لبه ی تخت نشست.

-"خب، پس از کدوم کمک ها؟"

در جواب کمی مکث کرد.انگار از گفتن تردید داشت.

A Monster's HeartWhere stories live. Discover now