8: My doll

3.6K 377 400
                                    

پارت هشتم: عروسک من

سوم شخص

حوصلش سر رفته بود.بی حوصله به پشتی صندلیش تکیه داده بود و دلش میخواست هر چه زودتر این جشن قماربازی مزخرف تموم شه.اگه دست خودش بود که اصلا پاش رو هم تو این عمارت نفرین شده نمیگذاشت ولی متاسفانه وقتی آدم با کسی مثل رئیس جئون کار میکنه، اختیار خیلی چیزا رو از دست میده.

نفسشو محکم بیرون داد و جام شراب سرخ رو از روی میز برداشت.جام رو به لبش نزدیک کرد و همزمان با نگاه دنبال کسی گشت.

و بالاخره پیداش کرد.

اما صحنه ای که باهاش روبرو شد، اصلا اون چیزی نبود که انتظارشو داشت.
تصویر سوکجینی که روی پاهای جونگ کوک نشسته..

از روی حیرت پوزخندی زد و یک نفس محتوای  جام رو سر کشید.با چشم وارسیشون کرد.
دستای جونگ کوک محکم دور کمر سوکجین پیچیده شده بود جوری که سینه ش به پشت جین چسبیده بود.و جالب تر از اون، صورت سرخ جین بود که حتی از اون فاصله هم به چشم میومد.

نامجون پوزخند دیگه ای زد و به یکی از پیشخدمت ها اشاره کرد یه بطری براش بیاره.
چیزی رو که می دید، باور نمیکرد.

باورش نمیشد اون سوکجینی که قبلا میشناخت، حالا بی تقلا و با صورتی سرخ روی پاهای جونگ کوک، پسر کسی که توی این عمارت جهنمی آورده بودتش و بدتر از اون کسی که در کمال حقارت توی یه مزایده خریده بودتش، نشسته باشه.

این همون سوکجینیه که تو مجالس عیش و نوش عموش ظاهر نمیشد و هر وقت هم که به زور عموش میومد، دست به سینه و اخمو یه گوشه مینشست و در جواب لاس زدنای بقیه جوری جواب میداد که از زندگی پشیمون بشن؟

چرا از وقتی پاش رو تو این عمارت گذاشته بود اینقدر تغییر کرده بود؟
چرا انقدر ترسو و حرف گوش کن شده بود؟
مگه اون جونگ کوک لعنتی باهاش چیکار کرده بود که ابنجوری ازش حساب میبرد؟!

نامجون مشتاشو جمع کرد و نگاهشو ازشون گرفت.
نمیتونست حس خفگی ای که یهویی بهش دست داده بود رو تحمل کنه.
دیگه نمیتونست تو این جشن مزخرف بمونه.دیگه براش مهم نبود نتیجه چی میشه، فقط میخواست بره‌.

از جا بلند شد و سمت میز رئیس جئون رفت.
رئیس جئون که مشغول نوشیدن و خندیدن بود، با دیدن نامجون ابرویی بالا انداخت و لبخند زد.

-"خوش میگذره رئیس کیم؟"

رئیس کیم صداش میزد.با همون عنوانی که قبلا پدرش رو صدا میزد..
و نامجون هر بار حس میکرد رئیس چسبیده شده به اسمش، بدتر از هر چی تحقیر و طعنه ست.

لبخند زوری ای زد.
-"جشن باشکوهیه ولی در کمال تاسف امکان بیشتر موندن رو ندارم.اگه اجازه بدین مرخص شم."

رئیس جئون با نگاه عمیقش وارسیش کرد و خفیف سر تکون داد.
-"اختیار با شماست رئیس کیم.هر چند خوشحال میشم اگر خداحافظیت رو به جونگ کوک هم برسونی.مطمئنم از بی خبر رفتنت ناراحت میشه."

A Monster's HeartWhere stories live. Discover now