2: The Jeon Mansion

4K 441 192
                                    


پارت دوم: عمارت جئون

جین

عمارت جئون؟
میخواستم بیشتر بپرسم.هنوز کلی سوال بی جواب داشتم اما قبل از اینکه بتونم دوباره دهنمو باز کنم مردی که خودشو شین معرفی کرده بود به حرف اومد.

-"خوش اومدین قربان."

نگاهم به سمت کسی که 'قربان' معرفی شده بود چرخید و بی اختیار دهنم از تعجب باز موند.

باید اعتراف میکردم که اصلا انتظار همچین ظاهری رو از رئیس آدمای کثیف و غول پیکری که زندانیمون کرده بودن نداشتم.

رئیس پسر جوونی بود که بهش میومد اوایل دهه بیستش باشه.قد متوسطی داشت و تیپ اسپرت مشکی و خاکستری زده بود که هیکل بی نقصشو نشون میداد.موهای نقره ای براقش رو از روی پیشونیش کنار‌زده بود جوری که ابروهای پرپشت مشکیش خودنمایی میکردن.صورتش هیچ نقصی نداشت..

تو اولین نگاه به نظر بچه پولدار قرتی ای میومد که دغدغه ای جز عوض کردن ماشین آخرین مدلش نداره.کی باورش میشد همین پسر، عوضی ایه که آدم گروگان میگیره؟

رئیس مقابلمون ایستاد و مثل همه‌ی آدمایی که امروز ملاقات کرده بودم با ریزبینی نگاهشو رومون چرخوند.

چشماش که به من رسید مکث کوتاهی کرد و لبخند معناداری زد که حس خوبی بهم نداد.نگاهشو از من برداشت و به جیمین نگاه کرد.این بار لبخندش به پوزخند عجیبی تبدیل شد و چشماش برق زدن.

متوجه بدن جیمین شدم که خفیف زیر نگاه خیره ی پسر لرزید.
تعجب کردم.چرا جوری رفتار میکردن که انگار همو میشناسن؟!

پسر که انگار بالاخره از وارسی کردنمون راضی شده بود دست هاشو ناگهانی محکم به هم کوبید و لبخند زد.

-"به عمارت جئون خوش اومدین عزیزانم.این خوشتیپی که جلوتون میبینین اسمش کیم تهیونگه البته شما ارباب کیم صدام میکنین"

و چشمکی ته حرفش اضافه کرد که باعث شد بی اختیار صورتمو جمع کنم.

-"حتما کلی راه اومدین و خسته شدین اما از اونجایی که من ارباب خیلی باملاحظه ای هستم سعی میکنم زودتر کارو تموم کنم پس نگران نباشین"

کارو تموم کنه؟منظورش از کار چیه؟
تهیونگ دوباره دستاشو به هم کوبید و به سمت اولین کسی که تو جلوترین ردیف روی زانوهاش نشسته بود قدم برداشت.

با کنجکاوی نگاهش کردم تا بفهمم چیکار میکنه.
خم شد سمت پسر که از ترس تو جاش میلرزید.درست مثل اون مرد سیگاری توی کلوپ، چونه ی پسر رو توی دستش گرفت و صورتشو به طرفین چرخوند.بعد از اینکه خوب صورتشو وارسی کرد اشاره ای به نزدیک ترین نگهبان کرد که سریع جلو اومد و پسر رو بالا کشید تا روی پاهاش بایسته.

تهیونگ این بار سر تا پای پسر رو با چشماش اسکن کرد و بعد از مکثی نسبتا طولانی بی اینکه سرشو بچرخونه شین رو مخاطب قرار داد.

A Monster's HeartWhere stories live. Discover now