76: Interlocked hands

2.5K 288 450
                                    

پارت هفتاد و ششم: دست های در هم قفل شده

⚠️⚠️⚠️⚠️هشداااااار!!!
این پارت دارای محتوای فول اسمات می باشد🚨🚨🔞🔞
لطفا آگاهانه ادامه بدید.مسئولیت خواندن این مطلب تماما بر عهده ی خودتان است!!
اولش با علامت ⚠️ مشخص شده آخرش هم دیگه با خداست😂
خلاصه که همین.
و اینک شما را به ادامه ی این پارت دعوت می نمایم☺

جین

گنگ و بی حرکت به امواج زلال دریا که کمی دورتر ازم بالا و پایین می رفتن خیره بودم.هیچ نمی فهمیدم چرا اونجام.
طبق آخرین چیزی که یادم بود، باید تو زیرزمین عمارت جئون می بودم.یا شاید هم تو راه مخفیگاه محموله های بی..

تو افکارم غرق بودم و متوجه حرکتی از سمت چپم نشدم.تا اینکه صدای باز شدن در سمت راننده باعث شد به خودم بیام.شوکه سر چرخوندم و با ثابت شدن نگاهم تو یه جفت چشم ذغالی شوکه تر شدم.

+"ج..جونگ کوک؟!"

این امکان نداشت.حتما یه خواب بود.حضور جونگ کوک فقط این فرضیه رو قطعی تر میکرد.

-"صبح بخیر."

شنیدم اما چیزی نگفتم.نگاهم رو تو صورتش جا به جا میکردم و منتظر بودم هر لحظه ناپدید بشه.
اما این اتفاق نیفتاد.
به جاش، جونگ کوک دست جلو آورد و انگشت هاش نرم دستم رو بین خودشون گرفتن.

-"حالت خو.."

+"ما اینجا چیکار می کنیم جونگ کوک؟!من..من اینجا چیکار می کنم؟مگه قرار نبود.."

اجازه ی تموم کردن جمله م بهم داده نشد.

-"دیگه قرار نیست اتفاقی بیفته.دیگه هیچوقت قرار نیست به اون عمارت برگردی جین.."

ناباور پرسیدم:
+"پس..پدرت چی؟به این راحتی گذاشت بریم؟!"

جونگ کوک که گیجی و سردرگمی رو تو چشم هام دید، نفس عمیقی کشید و شمرده شمرده همه ی اتفاقات دیشب رو برام تعریف کرد.
اما بعد از تموم شدن حرف هاش نه تنها آروم نشده بودم، بلکه نگرانیم بیشتر هم شده بود.

+"جونگ کوک تو چیکار کردی؟!هیچ فکر کردی حالا چی به سر جیمین و نامجون میاد؟؟جئون می کشتشون!"

قلبم پر درد و نگران می کوبید.حتی نمی تونستم تصور کنم چه بلایی ممکنه سرشون اومده باشه..

-"میدونم جین..ولی چاره ای نبود.میگی چیکار می کردم؟میذاشتم با محموله های بی ببرنت و به اون حیوون های حروم زاده بفروشنت؟!"

چونه م لرزید و اشک از چشم هام سرازیر شدن.
+"و..ولی جیمین و نامجون.."

بغضم ترکید و بلافاصله آغوش جونگ کوک برام باز شد.بازوهاش رو دور بدن لرزونم پیچید و سرم رو به سینه ی محکمش تکیه داد.

کنار گوشم زمزمه کرد:
-"میدونم نگرانشونی ولی اونا از پس خودشون برمیان جین.جکسون تو اتاق نگهبان ها که دوربین ها از اونجا مانیتور میشدن یه آتیش سوزی راه انداخت پس همه چیز سوخته و قرار نیست سرنخی پیدا کنن.اگر پیدا کنن هم مشکلی نیست.نامجون اونقدرها هم بی نفوذ و ضعیف نیست و پدرم میدونه با آسیب زدن بهش مقابل طرفدارهاش قرار میگیره.به جیمین هم آسیبی نمیرسونه چون جیمین تنها چیزیه که میتونه باهاش تهیونگ رو کنترل کنه."

A Monster's HeartWhere stories live. Discover now