Writer Pov
شنبه رسیده بود و وقت لویی کمتر شده بوده.تو این دوروز هیچ تلاشی برای انجام کارایی که هری بهش گفته بود انجام نداده بود.نه اینکه اهمیتی نده ولی فقط نمیخواست حال خودشو به هم بریزه،تقریبا میدونست که اگر اون بگه میذارن برگرده پیش هری و میخواست از این چند روزی که امنیت داشت استفاده کنه چون معلوم نبود هری کی میخواد تنبیهش کنه و کی میخواد باهاش سکس داشته باشه،لویی خودش قرارداد امضا کرده بود و در ازای زندگی برایان هم قسم خورده بود قرارداد رو انجام میده و از هری اطاعت میکنه ولی اگر فرصتش رو داشت ترجیح میداد از هری دوری کنه.
د:لویی حواست بهم هست؟
لویی سرشو تکون داد.
ل:ببخشید یه لحظه نشنیدم.
د:داشتم میگفتم که امروز ایمیلی گرفتم.
لویی سرشو تکون داد تا دس ادامه بده.
دس لبخند زد و لویی میتونست ببینه که خیلی هیجان زدست ولی برای چی؟
د:من نمیدونم تو چطوری درس میخونی یا چقدر میخوای که به شغلت برسی ولی اگر همینطوری که نمره ی بالای هزار آزمون رو گرفتی ادامه بدی مطمئنم توی دانشگاه و شغل آیندت بهترین میشی.
لویی با چشمای گرد شده نگاهش کرد.
ل:...یعنی...ن..آزمون..
آ:آره لویی،جوابا اومد و تو عالی بودی،حالا فقط باید با وکیلمون صحبت کنی و یه سری مدارک و فرم برای دانشگاهی که میخوای بری بفرستی.
لویی هنوز با شوک به دس و آنه نگاه میکرد و بعد از چند ثانیه دستشو روی سینش گذاشت.
ل:در مورد...در مورد من حرف ..میزنید؟
دس خندید و از روی مبل پاشد و رو به روی لویی ایستاد و بلندش کرد.
د:معلومه که در مورد تو حرف میزنم.
لویی که بالاخره داشت از شوک خارج میشد خنده ی کوتاهی از دهنش بیرون اومد و بعد بغض کرد.
ل:یعنی واقعا میتونم برم دانشگاه؟
آ:ببین حتی اگر این آزمونم نمیدادی میتونستی با مدارک تحصیلیت بری دانشگاه ولی حالا با این نمره ی عالی ای که گرفتی آزادی که چی میخوای انتخاب کنی و دیگه میدونی که از خودت و سطح درسیت چه انتظاری برای چه رشته ای باید داشته باشی و بهترین دانشگاه هام قبولت میکنن.
آنه گفت و دستشو روی بازوی لویی کشید.لویی خندید.
ل:ممنونم..من باورم نمیشه.
دس لبخندی زد و بعد لویی رو توی بغلش کشید و لویی هم بغلش کرد و بعد نوبت آنه بود که بغلش کنه.
.........................
بعد از صحبت با وکیل خانوادگی استایلز،تمام مدارک مورد نیاز و فرم ها رو ایمیل کردن و حالا باید منتظر جواب دانشگاه ها میموندن و بعدش لویی انتخاب میکرد که کدوم دانشگاه بره.البته که ترجیح بقیه دانشگاه دانکستر بود ولی شاید لویی میخواست بره اکسفورد یا هاروارد یا اصلا هردانشگاه دیگه ای،خودشم هنوز تصمیم نگرفته بود ولی شک نداشت که باید اول کاری کنه هری قبول کنه.
YOU ARE READING
My husband,My sir[L.S]
Fanfiction_له کردن قلبی که صاحبشی توی مشتت انقدر راحت بود عزیزکرده ی آلفا؟ Larry BDSM husbands Mpreg ⚠محتوای داستان تجاوز،خشونت فیزیکی،فحاشی و... هست.